به گزارش نبض بورس، محمدعلی رضایی هنجنی | در «جادوگر دروغها» با رویکردی نو، به بهانه یکی از پیچیدهترین رسواییهای پُنزی در والاستریت، با زندگی مردی همراه میشویم که چنان فاسد شده و سقوط کرده است که تصور میکند همهٔ آدمها به اندازهٔ خودش وحشتناک هستند.
شبکهٔ اچبیاو با ارائهٔ فیلم اورجینال «جادوگر دروغها»، تصویری از یک میلیاردرِ بیتفاوتِ ویرانگر را با مهر مخصوص برنامههای تلویزیونیِ بااعتبار خودش ارائه میکند. این فیلم کمی بیش از یک سال پس از پخش مینیسریال شبکهٔ ایبیسی با عنوان «مداف» اکران میشود. هر دو فیلم داستان برنی مداف، کلاهبردارِ محکومشدهٔ والاستریت، را روایت میکنند و ستارگان نقش اول آنها هم نمادهای بازیگری دههٔ ۷۰ هستند: ریچارد دریفوس برای شبکهٔ ایبیسی و رابرت دنیرو برای شبکهٔ اچبیاو.
اما این دو فیلم، رویکردهای بسیار متفاوتی به زندگی مردی دارند که به راهاندازی یک طرح پونزیِ پیچیده اعتراف کرده است. «جادوگر دروغها» سعی نمیکند به اندازهٔ «مداف» جامع باشد. این فیلم بیشتر دربارهٔ این است که «برنی مداف کیست» تا اینکه «چه کرد».
این فیلم که بر اساس کتابی از سال ۲۰۱۱ نوشتهٔ دیانا بی. هانریکِز، خبرنگار حوزهٔ مالی نیویورکتایمز (که خودش هم در فیلم حضور پیدا میکند) ساخته شده، کتاب «مصاحبهای در زندان با آقای مداف» را بهعنوان یک چارچوب روایی به کار میبرد. فیلم بارها به سراغ خانم هانریکِز میرود که با آرامش از سوژهٔ خودش بازجویی میکند و او را تحتفشار قرار میدهد تا نهتنها حقایق جرمش را بازگو کند (کاری که او به طرز عجیبی برای انجامش مشتاق است) بلکه این را هم بپذیرد که به مشتریان و خانوادهاش آسیبزده است.
بری لوینسون، کارگردان برندهٔ اسکار، پشت دوربین این فیلم قرار دارد و او بهعنوان یک فیلمسازِ متمرکز بر بازیگران، اغلب به نظر میرسد که بیشتر به خلق لحظات برجسته برای بازیگرانش علاقهمند است تا جادادن آن صحنهها در یک روایتِ جذاب. این فیلم یک فیلم شخصیتمحور است که - درست مثل یک طرح پونزی - هر چه طولانیتر میشود، جذابیتش بیشتر میشود.
اما در اوج خود، فیلم ارزشش را نشان میدهد. آقای لوینسون و گروه نویسندگان (از جمله پسرش سام) با آزمایش روشهای مختلف برای انتقال اطلاعات دربارهٔ عملیات آقای مداف، «جادوگر دروغها» را از یک فیلم زندگینامهای معمولی متمایز کردهاند.
یک سکانس تأثیرگذار، مونتاژی صوتی از شهادت مشتریان دربارهٔ کلاهبرداریای که از آنها شده است را روی عکسهای سیاهوسفید هنری به نمایش میگذارد. در سکانس دیگری، برنی و همسرش، روث، تلاشی بیهدف برای خودکشی با مصرف تعداد زیادی قرص خواب انجام میدهند که منجر به یک سکانس کابوسوار میشود که در آن برنی توسط وجدانش عذاب میکشد.
رابرت دنیرو یکی از بهترین اجراهایش را در سالهای اخیر ارائه میدهد و نقش برنی مداف را بهعنوان یک مرد مسن و تلخ و عصبانی بازی میکند که بیشتر دوست دارد غرغر کند که دنیا به یک زبالهدان تبدیل شده است تا اینکه دربارهٔ نقش خودش در این آشفتگی تأمل کند.
میشل فایفر که پس از یک وقفهٔ کوتاه در کارش به سینما بازگشته، با بازی در نقش روث، بهخوبی با نقش اول فیلم همبازی میشود: زنی که بهقدری سالها زندگی تجملاتی داشته که نمیتواند درک کند چرا اشتباهات شوهرش باید او را از نوبت برای آرایش مو در بهترین سالن منهتن محروم کند.
الساندرو نیوولا و ناتان دارو در نقش پسران مارک و اندرو مداف که ظاهراً از نادرستیهای تجارت خانوادگیشان بیخبر نگه داشته شده بودند (اگرچه از شرم عمومی در امان نبودند)، همدردی برمیانگیزند. هنک آزاریا پس از کار فوقالعادهاش در سریال اخیر IFC با عنوان «بروکمیر»، با بازی بهیادماندنی در نقش فرانک دیپاسکالی، یک کلاهبردار باهوش خیابانی که یکی از معدود افراد سازمان در جریان کلاهبرداری بود، درخشیده است.
بهترین صحنههای «جادوگر دروغها» صرفاً صحنههایی هستند که رابرت دنیرو را مقابل همبازیهایش قرار میدهند و اجازه میدهند هنرنمایی کند. آقای لوینسون به ستاره فیلمش اجازه میدهد تا در نقش یک پارانوئید ایرادگیر فرو رود که آنقدر به جزئیات اهمیت میدهد که وقتی کمیسیون بورس و اوراق بهادار برای یک بازرسیِ معمولی به او سر میزند، بیشتر از اینکه نگرانِ فاششدن کلاهبرداریاش باشد، از کتِ آن مأمور عصبانی میشود.
لحظاتی ازایندست، بامزهتر از آن چیزی هستند که هر کسی انتظار تماشای آنها را در فیلمی دربارهٔ یک مجرم بهشدت منفور داشته باشد. اما در نهایت هسته مرکزی فیلم این است: مردی که چنان فاسد شده و سقوط کرده است که تصور میکند همهٔ آدمها به اندازهٔ خودش وحشتناک هستند.
میتوانید این فیلم را با دوبله فارسی از اینجا تماشا کنید.