به گزارش نبض بورس، محمدعلی رضایی هنجنی | فیلم سینمایی Too Big To Fail فیلمی هوشمندانه، مهیج و تأثیرگذار است که سوخت هیجان خود را نه از تعقیب و گریز، که از قریبالوقوعبودن بروز بحرانی محتوم تامین میکند.
ساخت یک هیجانانگیز در حوزه مالی به نظر کار سادهای نمیرسد. در این ژانر خبری از خونریزی و (معمولاً) جنازه نیست. چطور میشود با تصویری از مردان سفیدپوست میانسال با کت و شلوارهای رسمی که پشت تلفن صحبت میکنند یا چیزی شبیه به تعقیب و گریز با اتومبیلهای لوکس سیاهرنگ، هیجان و تعلیق ایجاد کرد؟ چند بار میتوانید صحنههایی از خیرهشدن به صفحات گسترده و وحشتکردن از اعداد و ارقام را نشان دهید؟ چه زمانی که رسوایی به وجود میآید، برچسب «آنقدر پیچیده که نمیشود فهمید» روی آن میزنید؟
فیلم «بزرگتر از آن که ورشکست شود» محصول شبکهٔ اچبیاو که بر اساس کتابی با همین عنوان از اندرو راس سورکین، خبرنگار نیویورکتایمز، و دربارهٔ بحران اقتصادی 2008 ساخته شده، از تمام ترفندهای سینمایی استفاده میکند، اما در نهایت موفق میشود چون میدانیم خطری که به تصویر کشیده شده واقعی بوده است.
یک راه برای ایجاد و ترسیم سینمایی فضای بحران، صرفاً حرفزدن شخصیتها دربارهٔ آن است. در «بزرگتر از آن که ورشکست شود» که کارگردانیاش را کورتیس هانسون («محرمانه لسآنجلس») به عهده داشته، مدام جملههایی مثل «اگر همین حالا دستبهکار نشیم، تا دوشنبه دیگر اقتصادی باقی نخواهد ماند» به گوش میرسد. همچنین صحنههای زیادی از خیرهشدن غمگینانه به پنجره یا آینه در فیلم وجود دارد. قهرمان داستان در روایت سورکین، هنری ام. پاولسون جونیور، وزیر خزانهداری، با بازی ویلیام هرت، با کمحرف شدن، استرس وحشتناک خود را نشان میدهد. بن اس. برنانکه، رئیس فدرال رزرو، با بازی پل جیاماتی، نیز همین کار را میکند. با وخیمتر شدن اوضاع، مکالمات جلسات صبحانهٔ هفتگی آنها به زمزمههای مبهم تنزل پیدا میکند.
از سویی دیگر شنیدن فریادهای رکیک از جیمز وودز در یک فیلم عجیب نیست، اما شنیدن چنین فحشهایی از دهان ریچارد اس. فول جونیور، مدیرعامل لمون برادرز، با بازی همان بازیگر، کمی عجیبتر است. حتی تیموتی اف. گایتنر، رئیس فدرال رزرو نیویورک که با بازی بیلی کرادوپ ظاهری حتی از واقعیت هم فرشتهوارتر دارد، با ولخرجی به فحش و ناسزا متوسل میشود. این نشاندهندهٔ عظمت آن بحران است.
آقای سورکین روایتی متعارف از بحران را ارائه میدهد، اما این به معنای اشتباه بودن آن نیست. رؤسای جمهور از زمان ریگان به بعد، صنعت مالی را بیش از حد آزاد گذاشتند. استقراض بسیار آسان شد، بهخصوص برای خرید خانه. مردم بیش از توان خود وام گرفتند. وقتی نتوانستند بدهیهایشان را پرداخت کنند، بانکها (و یک شرکت بیمه به نام AIG) را نیز با خود به پایین کشیدند. در نهایت، دولت برای نجات بانکها و جلوگیری از فروپاشی اقتصاد، زمانی که دیگر برای لمون برادرز دیر شده بود، وارد عمل شد. فیلم به ما یادآوری میکند که برای تصویب قوانین لازم، رئیسجمهور جورج دبلیو بوش به آرای دموکراتها نیاز داشت، زیرا جمهوریخواهان در حال عوامفریبی علیه آن بودند. این فیلم همچنین بهروشنی این مطلب را که به عقیدهٔ آقای سورکین، عدم انجام کاری فاجعهآمیز میبود، بیان میکند. این فیلم بهشدت بر این ایده تأکید دارد که نجات بانکهای بحرانزده، نیازمند ادغام آنها با بانکهای سالم بود، و بدین ترتیب، نهادهای جدیدی ایجاد میشد که حتی بزرگتر از آنهایی بودند که دولت نجاتشان داد، چون آنقدر بزرگ بودند که (اجازه) ورشکستگی نداشتند.
به نظر من، این روایت از وقایع تا حد زیادی درست است و فیلم آن را با وضوحی درخشان روایت میکند. هرگز تا این حد به درک مفهوم "قرارداد سواپ نکول بدهی" نزدیک نشده بودم. توضیح و تشریح مسائل در فیلم گاهی میتواند بیش از حد مستقیم و آشکار باشد. هنگامی که سینتیا نیکسون، بازیگر سریال "دختران گیلمور" که در اینجا نقش رئیس روابطعمومی وزارت خزانهداری را بازی میکند، میپرسد: «به مطبوعات چه بگویم؟»، فیلم برای چند دقیقه متوقف میشود تا همه مردان حاضر در اتاق بتوانند همه چیز را برای تنها زن (و برای ما) توضیح دهند.
این فیلم از تمام تکنیکهای آشنای سریال "قانون و نظم" برای ایجاد حس فوریت کاذب استفاده میکند. به نظر نمیرسد هیچکس در این فیلم فقط پشت میز خود بنشیند و تلفنی صحبت کند. در عوض، آنها با اطرافیانی انبوه از دستیاران، با قاطعیت و قدمهای بلند از راهروهای طولانی عبور میکنند و با تندی در گوشیهای بلکبری خود حرف میزنند و بهمحض اینکه پیشرفت فعلی داستان حل شد، بیادبانه گوشی را قطع میکنند بدون اینکه خداحافظی کنند. اما پیام منتقل میشود: این یک بحران است. وقتی برای تعارفات نیست!
موسیقی آزاردهنده و کوبنده در پسزمینه میتواند باعث ایجاد تنش و تعلیق شود، مهم نیست که آنچه در حال وقوع است چقدر پیشپاافتاده باشد. فیلمهای "هواپیما! " این قرارداد را به طرز خندهداری به سخره گرفتهاند. این فیلم، یک کمدی ناخواسته اما واقعی است.
بخشی از لذت فیلم تلاش برای تشخیص بازیگران مشهور هالیوود است که در نقش افراد کماهمیتتر واشنگتن و والاستریت ظاهر شدهاند. علاوه بر کسانی که قبلاً ذکر شد، اد اسنر در نقش وارن بافت، تونی شالوه در نقش جان جی مَک، مدیرعامل مورگان استنلی، و اوان هندلر (بازیگر سریال «دختران گیلمور») در نقش لوید سی. بلانکفین، مدیرعامل گلدمن ساکس، بازی کردهاند.
نهایتا این فیلم را اثری درخور در درک سازوکار بحران 2008 میدانم که برای کنجکاوان این عرصه، حتی آنهایی که دانش تخصصی مالی ندارند، اغناکننده خواهد بود.
میتوانید این فیلم را از اینجا تماشا کنید.