به گزارش نبض بورس، محمدعلی رضایی هنجنی | «برابری» اثری است که نظرگاه جدیدی است برای نگریستن به سیاهیهای والاستریت. اثری دغدغهمند که حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
فیلم «برابری» احتمالاً یکی از واقعگرایانهترین فیلمهای دنیای مالی است، چون بسیاری از عموم مخاطبین که هیچ سررشتهای از حرفهای این آدمها ندارند در دل قصه قرار میگیرند. آنها گیج نمیشوند. البته که اینطور نیست؛ کارگردان، میرا منون، و سه بازیگر اصلی، آنا گان، سارا مگان توماس و آلیسا رینر، توانستهاند درام را از فیلمنامه ایمی فاکس بیرون بکشند، بدون اینکه اصطلاحات تخصصی را حذف کنند. ممکن است بسیاری از مخاطبین درباره عرضه اولیه سهام چیزی ندانند؛ اما یک نمایش اخلاقی جذاب را که میشناسند و «برابری» ما را به شیوهای منحصر به فرد و گیرا به درون والاستریت مدرن میبرد.
شاید متوجه شده باشید که همه نامهایی که تا الان گفتم زن هستند. این یک «نگاه زنانه» به والاستریت است که بیشتر از یک ترفند بازاریابی است. مثل شخصیت اصلی، نائومی بیساپ (گان)، این فیلم تلاش میکند بر اساس شرایط خودش پیش برود. البته وقتی شخصیت اصلی، و همچنین معاون (احتمالاً غیرقابلاعتماد) او (توماس) و دوست قدیمیاش که حالا برای دولت کار میکند و در حال تحقیق درباره کلاهبرداری اوراق بهادار است (رینر)، زن هستند، ما این دنیای آشنا را از دریچه چشمهای جدیدی میبینیم.
یعنی جدید برای مخاطبان فیلم، نه برای زنان شاغل واقعی که وقتی بارداریشان را اعلام میکنند با یک «تبریک» سرد مواجه میشوند که یعنی «کار حرفهایات تمام شد، چطور جرئت کردی از این طرف به ما خنجر بزنی؟» داستان اصلی «برابری» تا حدودی کمتر از لحظههای دقیق رصد شده از دنیای سرمایهداری بزرگ جالب است. بیساپ یک بانکدار بزرگ است که شرکتها را برای عرضه اولیه سهام آماده میکند. منون هر صحنه را برای آدمهایی که هیچ فرقی بین خرید سهام و بازی رولت نمیدانند، قابلفهم میکند. آخرین معامله بیساپ شکست خورد؛ چون مشتری در آخرین لحظه تصمیم گرفت به او اعتماد نکند. شایعه این است که او لباس بیساپ را دوست نداشته. اما این شرکت جدید، یک شبکه اجتماعی جدید که توسط یک بچه پولدار متکبر با هودی اداره میشود (ساموئل روکین)، قرار است برای همه یک میلیارد دلار پول بیاورد.
بااینحال، چند مشکل وجود دارد. بیساپ از طریق یک هکر (زن دیگری) متوجه میشود که شرکت جدید آنقدرها هم که ادعا میکنند در برابر حمله نفوذناپذیر نیست. بعد هم نامرد بیساپ (جیمز پیورفوی) هست که نوع دیگری از بانکدار است، اما فاسد است و سعی میکند اطلاعاتی از بیساپ بگیرد. اما بیساپ تسلیم نمیشود. او در کار بیرحم است، اما هرگز دروغگو نیست. اما دستیار تحتفشارش ممکن است حلقه ضعیف این زنجیره باشد. در همین حال، سامانتای بازرس (که دو بچه و یک شریک زن در خانه دارد) از زنانگیاش برای مردان استفاده میکند تا به روشهای غیرقانونیها متوسل شود.
همه اینها منجر به سکانسی میشود که همه روی زمین بورس دادوبیداد میکنند: «بخرید! بخرید! بخرید!» اما تا این موقع متوجه میشوید که نتیجه هرچه باشد، این سیستم سمی و غیرقابلاصلاح است. (مثل استروئید در ورزش، آیا وقتش نرسیده که فرض کنیم همه کسانی که در والاستریت پول واقعی میسازند از اطلاعات نهانی استفاده میکنند؟)
فیلمنامه فاکس موضوعات جذابی برای فکرکردن دارد، اما برای من هیچچیز بهتر از تماشای کشمکش بیساپ با این دانش نیست که محصول شرکتش ممکن است نقص داشته باشد. موضوع اصلی این است که این موضوع روی معامله و دیدگاه شرکت به او تأثیر میگذارد، و اینکه آیا وقتی معلوم شود این سرویس دروغین است، او غرامت میگیرد یا نه. حتی یکبار هم موضوع فریبدادن مصرفکننده مطرح نمیشود. یادتان باشد، داریم درباره آدم خوب داستان حرف میزنیم!
همه بازیها در سطح بالایی هستند و اگر عدالتی وجود داشته باشد، «برابری» آنا گان را به سطح اول بازیگری میرساند. در واقع، تنها شخصیتهای کلیشهای، مردها هستند. پیورفوی فقط نسخه پسرانه یک فمفتال است و شریک لباس ارزان پوش آلیسا رینر مستقیم از قالبهای رایج انتخاب شده است. آیا میرا منون یک فمینیست متعهد است که عمداً شخصیتهای مرد را یکبعدی میکند تا با صدها فیلم با همسران و نامزدهای بیروح مقابله کند؟ احتمالاً نه اما برای فیلمی که همه چیز درباره فریب برای سود بیشتر است، دوست دارم وانمود کنم که اینطور است.
میتوانید این فیلم را با دوبله فارسی از اینجا تماشا کنید.