به گزارش نبض بورس، محمدعلی رضایی هنجنی | اگر تصور میکنید جهان ما با ثبات و برنامهریزی به پیش میرود، مستند «فروپاشی» آمده تا این تصور را در هم بشکند. این فیلم تکاندهنده و پرتنش، گفتوگویی نفسگیر با مردی است که هشدار میدهد تمدن صنعتی ما بر لبه پرتگاه ایستاده است؛ هشداری که نمیتوان بهراحتی از کنار آن گذشت.
مستند «فروپاشی» محصول سال ۲۰۰۹، یکی از آن آثار مستند تکاندهنده و هوشمندانهای است که بیننده را نهفقط با اطلاعات تازه، بلکه با احساس نگرانی، حیرت و گاه نوعی بیداری فکری ترک میکند. این مستند که به کارگردانی کریس اسمیت (Chris Smith) ساخته شده، گفتوگویی عمیق و پرتنش با مایکل روپرت (Michael Ruppert)، افسر سابق پلیس لسآنجلس و روزنامهنگار مستقل، ارائه میدهد؛ شخصیتی مرموز و پر از حرفهای نامتعارف که با نگاهی خاص به آینده بشریت، زنگ خطر را برای تمدن صنعتی به صدا درمیآورد.
«فروپاشی» در یک قالب بسیار ساده و مینیمالیستی روایت میشود: دوربینی ثابت، مردی سیاهپوش در زیرزمین تاریک و صنعتیمانند، و مونولوگی پیوسته از مردی که مدعی است سقوط قریبالوقوع نظام اقتصادی و زیستمحیطی جهانی را سالها پیش پیشبینی کرده است. اما آنچه این مستند را از دیگر آثار مشابه متمایز میکند، نه صرفاً محتوای جنجالی و آمیخته با تئوریهای فروپاشی، بلکه قدرت سینمایی آن در خلق تنش، القای اضطراب و حتی نوعی حس آخرالزمانی در فضایی بهشدت محدود و بسته است.
مایکل روپرت در این مستند، فراتر از یک تحلیلگر ساده یا یک فعال محیطزیست ظاهر میشود. او صدایی است آمیخته از پیشگویی، هشدار، و خشم فروخورده. حرفهای او درباره وابستگی مطلق اقتصاد جهانی به نفت، پایان اجتنابناپذیر دوران انرژیهای فسیلی، آسیبهای برگشتناپذیر زیستمحیطی، و فروپاشی قریبالوقوع نظامهای پولی، سیاسی و کشاورزی، گرچه گاه رنگ و بوی تئوری توطئه به خود میگیرد، اما هرگز بیپایه جلوه نمیکند. او با اتکا به دادههای تاریخی، تحلیلهای اقتصادی، و اسناد سیاسی، تصویری نگرانکننده اما منطقی از آینده پیش روی ما ترسیم میکند؛ آیندهای که بهزعم او، از پیش رقم خورده و گریزی از آن نیست.
تماشای «فروپاشی» بیش از آنکه تجربهای صرفاً اطلاعاتی باشد، تجربهای احساسی است. مخاطب در برابر سیل گفتارهای روپرت، ناگزیر خود را بازنگری میکند: در سبک زندگیاش، در مصرفگرایی روزمره، در باور به ثبات نظم جهانی، و در اتکای بیچونوچرایش به منابع تجدیدناپذیر. فیلم با زیرکی تمام، بیننده را وادار به مواجهه با پرسشی بنیادین میکند: آیا ما بهراستی در آستانه یک فروپاشی تاریخی هستیم؟ و اگر چنین است، مسئولیت فردی ما در قبال آن چیست؟
کریس اسمیت در جایگاه کارگردان، با هوشمندی از تکنیکهایی مانند برشهای آرشیوی، نماهای مستند از بحرانهای اقتصادی، فاجعههای زیستمحیطی و جنگها، برای پشتیبانی از گفتههای روپرت استفاده میکند، اما هرگز نمیگذارد این تصاویر بار معنایی را از گفتار شخصیت اصلی بربایند. همه چیز در خدمت شکلگیری یک پرتره است: پرترهای از مردی تنها، مطرود، و شاید حتی پارانویید، که با تمام وجود باور دارد دنیا به پایان خود نزدیک شده است، و کسی جز او حقیقت را نمیبیند.
«فروپاشی» با هنرمندی تمام میان مستند خبری و پرترهسازی روانشناختی حرکت میکند. این اثر، نه صرفاً درباره پایان نفت یا سقوط بازارهای مالی است، بلکه درباره فروپاشی باورها و افسانههای مدرن است؛ درباره سقوط روایتهایی که دههها ما را به سکون، مصرف، و اعتماد کورکورانه به تکنولوژی و رشد اقتصادی فراخواندهاند.
مایکل روپرت، در کنار جنجالبرانگیزی و نگاه رادیکالش، شخصیتی تراژیک نیز دارد. او کسی است که زندگی حرفهای و شخصیاش را وقف افشای چیزی کرده که دیگران یا نمیخواهند ببینند، یا تاب دیدنش را ندارند. فیلم، با تمام نقدهای محتمل به دیدگاههای افراطی و یکسویهاش، تصویری صادقانه از این فداکاری ارائه میدهد. و در نهایت، همین صداقت، همین فریاد از دل تاریکی، همان چیزی است که «فروپاشی» را به تجربهای فراتر از یک مستند خبری تبدیل میکند.
تماشای این مستند برای هر مخاطبی که دغدغه آینده، محیط زیست، اقتصاد جهانی و پایداری دارد، نهتنها توصیه میشود، بلکه ضروری به نظر میرسد. این فیلم، همچون زنگ بیدارباشی است در جهانی که با شتابی جنونآمیز به سوی مصرف بیشتر، تخریب بیشتر و غفلت بیشتر پیش میرود. «فروپاشی» نه یک پیشگویی، بلکه یک هشدار است؛ و شاید، آخرین فرصت برای اندیشیدن پیش از سقوط.
آیا آمادهاید که با حقیقتی ناخوشایند روبهرو شوید؟