به گزارش نبض بورس، مسأله فقط تعیین اهداف نیست، بلکه اولویتبندی نیز اهمیت دارد، چرا که بدون شک نیاز به مصالحه وجود خواهد داشت: مسأله این است که چه چیزی در اولویت قرار گیرد. اما در مورد روشها، انتخاب کمتر میان دیپلماسی و اجبار است و بیشتر بر سر نحوه ترکیب و ترتیب این دو. رویکردی که بیشترین امیدواری را به همراه دارد، پیگیری هدف بلندپروازانه تغییر سیاست امنیت ملی ایران از طریق دیپلماسی است.
اهمیت این مسأله بسیار زیاد است. تصمیماتی که در این زمینه گرفته میشود، نه تنها تأثیرات عمدهای بر خاورمیانه خواهد داشت، بلکه پیامدهایی برای کل جهان، از جمله بازارهای انرژی به دنبال خواهد داشت. برای ایالات متحده نیز، این تصمیمات تعیین خواهد کرد که آیا میتواند بالاخره به وعده طولانیمدت خود برای تغییر تمرکز و انتقال منابع نظامی از خاورمیانه به اولویتهای دیگر، بویژه جلوگیری از تجاوز چین در منطقه هند و اقیانوس آرام، عمل کند یا خیر.
سه حوزه از رفتارهای ایران همچنان موجب نگرانی است؛ اول، حمایت ایران از نیروهای نیابتی است که در ۱۵ ماه گذشته بیشترین توجه را به خود جلب کرده است. دوم، برنامه هستهای ایران است. ایران میزان اورانیوم غنیشده و سطح غنیسازی خود را افزایش داده است. احتمالاً تنها چند هفته با تولید اورانیوم با غنای کافی برای ساخت حدود دوازده سلاح هستهای فاصله دارد. هرچند تولید تسلیحات واقعی به زمان بیشتری (بین شش ماه تا یک سال) نیاز دارد، این روند میتواند با کمک شرکای باتجربهای همچون چین، کره شمالی، پاکستان یا روسیه تسریع شود.
سومین نگرانی، وضعیت ایران است. بهطور ایدهآل، سیاست ایالات متحده باید به هر سه حوزه نگرانی بپردازد و تلاش کند تا فعالیت نظامی ایران در منطقه را متوقف کند، سقفی قابلراستیآزمایی برای برنامه هستهای ایران تعیین کند که در صورت تلاش ایران برای رسیدن به نقطه گریز هستهای، هشدارهای کافی ارائه دهد.
اما تلاش برای موفقیت در هر سه حوزه قطعاً به شکست میانجامد. سیاست خارجی باید میان آنچه ممکن است و آنچه مطلوب است تعادل برقرار کند و رویکردی با چنین جاهطلبیهایی غیرواقعبینانه خواهد بود، بخشی از این مسأله به این دلیل است که آنچه برای دستیابی به یکی یا دو هدف ضروری است، احتمالاً با دستیابی به هدف سوم ناسازگار خواهد بود.
برنامه هستهای باید بالاترین اولویت برای سیاستگذاران امریکایی باشد. ایران دارای سلاحهای هستهای و سامانههای تحویل آن میتواند تهدیدی وجودی برای شرکای منطقهای نزدیک ایالات متحده، بویژه اسرائیل باشد.
دلیل خوبی نیز وجود دارد که باور کنیم ایران دارای سلاحهای هستهای، کشورهای دیگر منطقه، از جمله عربستان سعودی و ترکیه را وادار به توسعه یا دستیابی به سلاحهای هستهای خود خواهد کرد. چنین تحولی احتمال وقوع درگیری در منطقه (حتی برای متوقف کردن چنین تلاشهایی) را افزایش میدهد و احتمال استفاده واقعی از سلاحهای هستهای را نیز بالا میبرد. ایجاد و حفظ ثبات در چنین شرایطی بسیار دشوارتر خواهد بود، چرا که تعداد تصمیمگیرندگان افزایش مییابد و انبارهای هستهای در معرض حملات پیشگیرانه قرار میگیرند.
دیپلماسی باید امکان یک توافق بزرگ را بررسی کند: ایران باید به سقفی باز و قابلراستیآزمایی برای برنامه هستهای خود متعهد شود که میزان مواد غنیشده و سطح غنیسازی را محدود کرده و تضمین کند که هرگونه فعالیت یا ظرفیت هستهای ممنوعه مدتها قبل از تولید سلاح هستهای کشف شود. چنین توافقی از جنبههای قابلتوجهی با برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) در سال ۲۰۱۵ تفاوت خواهد داشت، چرا که برجام محدودیتهای زمانی داشت و رفتار منطقهای ایران را نادیده میگرفت.
بر اساس این توافق، ایران میتواند یک برنامه انرژی هستهای تحت نظارت شدید و محدودیتهای جدی داشته باشد و میتواند حمایت سیاسی و اقتصادی (اما نه نظامی) از بازیگران منطقهای ارائه دهد. تحریمهای اقتصادی بهطور قابل توجهی کاهش مییابد. همچنین، ایالات متحده آماده خواهد بود تا دولت کنونی ایران را به رسمیت بشناسد و از تلاش برای تغییر رژیم خودداری کند. واشنگتن باید آماده باشد تا این توافق را بهعنوان یک موافقتنامه رسمی به کنگره ارائه دهد تا اطمینان دهد که این توافق حتی پس از تغییر دولت امریکا پابرجا خواهد ماند.
شواهد نشان میدهد ایران ممکن است برای بحث درباره چنین توافقی آمادگی داشته باشد؛ معاون جدید رئیس جمهوری در امور استراتژیک (محمد جواد ظریف) در مقالهای در فارن افرز نوشت که دولت «امید به مذاکرات برابر در رابطه با توافق هستهای دارد.» رئیس جمهوری جدید نیز بهوضوح احیای اقتصاد کشور را در اولویت قرار داده است.
برخی تحلیلگران پیشنهاد دادهاند که به جای تلاش دیپلماتیک، استفاده از نیروی نظامی در اولویت قرار گیرد. درست است که بخش عمدهای از برنامه هستهای کنونی ایران میتواند نابود یا مختل شود، اما این راهحل دائمی نخواهد بود، زیرا تخصص هستهای که ایران به دست آورده قابل نابودی با زور نیست.
برخی دیگر به دنبال سیاست فشار حداکثری هستند که شامل استفاده گستردهتر از تحریمهای اقتصادی میشود. با این حال، سابقه تاریخی تحریمها نشان میدهد که نمیتوان انتظار داشت این ابزار به اهداف بلندپروازانه، آن هم در بازه زمانی مشخص، دست یابد.
رویکرد صحیح برای واشنگتن این است که با دیپلماسی آغاز کند. پیشنهاد کاهش تحریمها در ازای محدودیتهای هستهای و منطقهای احتمالاً در کوتاهمدت به نفع ایران خواهد بود. توافق جدید با ایران همچنین میتواند نیاز به استفاده از نیروی نظامی گسترده را منتفی کند، موضوعی که ترامپ بهطور سنتی از آن اجتناب کرده است. مسألهای که اینجا وجود دارد فوریت است. فرصتهای استراتژیک چنین نیستند. همانگونه که نویسنده هنر معامله بهخوبی میداند، چنین فرصتهایی باید بهسرعت مورد استفاده قرار گیرند. | خبرگزاری ایران جیب