به گزارش نبض بورس، مساله بازار سرمایه چندان به فرد بستگی ندارد و هر شخصی رئیس سازمان بورس و اوراق بهادار باشد، چه آقای عشقی و چه هر شخص دیگری تفاوتی ندارد. اولا باید دید اختیارات رئیس سازامان بورس چیست، در اقتصاد کشور، قدرت اجرایی و تصمیم گیری و تصمیم سازی چیست. ریاست سازمان بورس قدرتی ندارد و مدیریت سازمان بر نظارت بورسها، قانونگذاری داخلی و اجرا خلاصه میشود.
برای مثال آنچه اقتصاد را در ۶ ماه گذشته متاثر کرده نرخ بهره است؛ باید شخصی از وزارت اقتصاد یا بانک مرکزی توضیح دهد چرا نرخ بهره ۳۰ درصد شده است. با توجه به اینکه سپرده بانکی ۲۰ درصد است، میتوان اوراق یکساله را ۳۰ درصد داد، بانک نیز برای اینکه منابع خارج نشود همه را از نرخ ۲۰ به ۳۰ درصد تبدیل کرده است، سپس میبینیم دولت اخزایی که میخواهد از قبل بازخرید کند با نرخ بالاتری میدهد که حتی با نرخ ۳۸ درصد رقابت میشود. آنچه که بازار را به اینجا رسانده است اولا نرخ بهره ۳۰ درصدی است که مشخصا بازار سرمایه نمیتواند با آن رقابت کند با شرایطی که شاهدیم سوال این این است که ۳ ماهه چهارم در شرکتها چه اتفاقی رخ داده است، برای مثال شرکتهای پتروشیمی زیان میدهند که حداقل در ۲۰ سال گذشته شاهد چنین وضعیتی نبودهایم که شرکتی با روتین مشخص و شفاف همچون پتروشمی خارک، بوعلی و تندگویان زیانده شدهاند و یا میانگین درآمد شرکتهای سیمانی نصف یا یک سوم کوارترهای قبلی میشود باید دید در ۳ ماهه چهارم چه اتفاقی افتاده است که بر خلاف روتین ۳ فصل گذشته که سود دادهاند، سودشان کاهشی شده یا زیانده شدهاند. صنعت پالایشگاه به خودی خود سودآور نیست مگر با تخفیفی که دولت در زمینه نرخ خوراک و ... لحاظ میکند، این شرکتها یک کوارتر سود و یک کوارتر زیان میدهند. نرخ بهره، نوع رفتار با شرکتها، قیمتگذاری دستوری، آیین نامههای یک شبه و عوارض، بازار را به چنین جایی رساندهاند و بعد از آن عواملی چون شهادت رئیس جمهور و ... نیز غلبه کرد تا بازار به آن شکل نزولی شود اما دلایل اصلی نزولی بازارسرمایه بنیادی بوده و ارتباطی با اشخاصی همچون رئیس سازمان بورس ندارد. وضعیت بازار به جایی رسیده است که نه تنها نمیتوان پیشبینی سودآوری و... داشت بلکه این تغییرات مدام باعث شده است سرمایهگذار تصمیم به خروج بگیرد. صندوقهایی که به نام اهرم ایجاد کردهاند نیز به بازار هیأت میدهد با رنج کشی در بازار دستکاری کرده بازار را مثبت و منفی میکنند.
باید دید اقتصادهای پیشرفته چه کردهاند، البته مساله تحریم هم موثر است و ۸۰ درصد بازار سرمایه نیز دولتی است و اقتصاد آزاد نداریم. اگر اقتصاد باز داشته باشیم قیمتگذاری دستوری نداشته، انرژی آزاد بوده، رانتی در این زمینه نداشته، واردات آزاد و فضای کسب و کار به صورت رقابتی ادامه مییابد که در همه کشورهای پیشرفته به همین شکل است اما در کشورمان اینطور نیست. تا زمانی که دولت در امور اقتصادی و خرید و فروش شرکتها دخالت دارد وضعیت درست نخواهد شد. شعار سال جهش تولید با مشارکت مردمی است و مشارکت مردمی یعنی بازار سرمایه که در ۳ ماه اخیر شاهدیم بر ضد آن عمل شده است. وقتی ریسک فری ۳۰ درصدی اعلام میشود یعنی به عدم تولید پاداش داده میشود. اولویت این است که سازوکار شرکتهای تولیدی درست شود یعنی بحث انرژی و قیمت گذاری خوراک، فرمول درستی داشته و مدام تغییر نکند تا مسالهای همچون ۱۷ اردیبهشت به وجود آید. بازارسرمایه را با تجدید ارزیابی نمیتوان درست کرد برای مثال ذوبآهن تجدید ارزیابی داد و الان سهم آن حدود ۴۰ تومان است. بحث سود آوری برای شرکتها مطرح است و اینکه بتوان محاسبه و سرمایهگذاری کرد و به سود رسید اما وقتی حاشیه سود خالص این شرکتها به زحمت به ۲۴-۲۳ درصد برسد نمیتوانند با نرخ بهره ۳۰ درصدی رقابت کنند. بحث نرخ بهره، چاپ پول و ... باید اصلاح شود و نمیتوان با مسکن این مشکلات را حل کرد بلکه باید سازوکار بلند مدت اندیشیده و اجرا شود و سلیقه ای هم نباشد اما هر دولت، وزیر و رئیس بانک مرکزی که روی کار میآید با سلیقه خود انجام میدهد.