به گزارش نبض بورس، در چنین فضایی، برخی افراد که عنوان کارشناسان حوزه بورس را یدک میکشند، این ذهنیت را به سهامداران خرد منتقل میکنند که بار اصلی روی دوش حقوقیهاست و آنها هستند که مسوول حمایت از بازار در مواقع ریزش هستند؛ موضوعی که باعث میشود سهامداران خرد اینطور گمان کنند که حقوقیها دستهای پشتپرده و پنهانی هستند که طی روز در حال خالی کردن جیب سهامداران خرد هستند و از این آب گلآلود در حالی ماهیگیری. اما این کارشناسان به این نمیپردازند که حقوقیها اکثرشان صندوقهای سرمایهگذاریای هستند که سرمایههای سهامداران خردی که نخواستهاند به صورت مستقیم در بورس سرمایهگذاری کنند، در دستشان است و باید بر اساس منافع سهامداران در بازار پیش بروند.
سوالی که پیش میآید این است که مدام بیان میشود باید از بازار حمایت شود. اما این حمایت چطور حمایتی است؟ آیا باید پولی به بازار تزریق شده و جلوی ریزش بیشتر قیمتها گرفته شود؟ آیا باز هم حقوقیها مجبور به خرید و فروش دستوری سهام شوند؟ یا اینکه لازم است سیاستگذار قوانین را اصلاح کرده و با تعریف ابزاری جدید، حذف قیمتگذاری دستوری، رفع قوانین زائد و مواردی از این دست، صیانتی پایدار و اصولی از این بازار به عمل آورد؟ در یک کلام چه اقداماتی باعث میشود که بورس درست و درمان به فعالیت خود ادامه بدهد؟ کارشناسانی که با آنها صحبت کردیم، دل خوشی از شرایط بازار ندارند. معتقدند که همینطور باید دست و پا شکسته جلو رفت چون شرایط، شرایط عجیب و غریبی است. میگویند سالهاست که این حرف حمایت و اصلاح بازار در جریان است اما به وقتش هیچ اقدامی نمیشود و همیشه در بر پاشنه گلایه و کمکاری میگردد.
حالا در بحث حمایت حقوقیها از بازار که توسط برخی از کارشناسان مطرح میشود و سهامداران خرد چشمانتظار حمایت این گروه میشوند، بهروز شهدایی از کارشناسان حوزه بورس با صراحت بیان میکند: اینکه گفته میشود حقوقیها باید از بازار حمایت کنند، یک اشتباه محض است. او در صحبتهایش با گلایه از مطرح شدن این موضوع که حقوقیها باید از بازار حمایت کنند، میگوید که این موضوع «لقلقه دهن همه شده است که حقوقی باید از بازار حمایت کند. همه در ریزش بازار انتظار دارند حقوقی بازار را جمع کند اما حقوقی که صندوق ذخیره ریالی ندارد. باید سهم بفروشد که بتواند سهم بخرد. برای همین هم این موضوع که حقوقی باید از بازار حمایت کند، یک فرافکنی است.» او در ادامه صحبتهایش این پرسش را مطرح میکند که «اگر بازار ارزنده است که انتظار داریم حقوقی آن را جمع کند، خب چرا حقیقی میفروشد؟ و نکته دیگر اینکه خود حقوقی یکسری سهم حقیقیها را در اختیار دارد و باید بر اساس منافع آنها پیش برود.»
از دیگر موضوعاتی که مطرح میشود این است که تا بازار قرمزپوش میشود، همه میپرسند چه باید کرد و چطور درست میشود و از این دست مسائل اما آیا این کار درست است؟ آیا باید در قرمزپوشی بازار به فکر راهحل بیفتیم یا امید واهی به سهامداران خرد داده شود؟ شهدایی در این رابطه میگوید: «نباید تا بازار دو روز قرمز شد، مدام از دیگران بپرسیم که چطور درست میشود و کی درست میشود و چه بلایی سر سهم من میآید و حرفهایی از این دست.» او در ادامه توضیحاتش بیان میکند که در ۳۶۵ روز سال، روزهای متفاوتی داریم و بازار سرمایه هم این وضعیت را دارد. نباید فکر کنیم همیشه سبز و پررونق است. به اعتقاد شهدایی این نگاه که بازار سرمایه یک بازار کوتاهمدت است، روی ذهن مخاطبان و سهامداران خرد تاثیرگذار است که میتوانند دو روزه پولدار شوند اما اینطور نیست. چرا که کسی در این بازار موفق میشود که صبر داشته و سالها در این بازار حضور داشته است در حالی که برخی سهامدار را تشویق میکنند که سهام را «بگیر و بعد بپر بیرون.»
چه باید کرد؟ شاید تکراریترین پرسش یکی، دو سال اخیر در رابطه با بازار سرمایه باشد. در مقابل این چه باید کرد؟ شهدایی میگوید: «ثبات در قوانین. ثبات در تصمیمها. ثبات رویه و... که همه اینها میتواند بازار را برای سرمایهگذاری مطمئن کند.» او به این مساله میپردازد که برخی از کارشناسان در نوشتهها و صحبتهایشان اینطور بیان میکنند که دولت به بازار سرمایه به خاطر کسری بودجه احتیاج دارد، پس بازار باید مثبت باشد و زمانی که چنین تفکری وجود دارد «یعنی این افراد پایشان لای در است و آمادهاند تا در زمان معین از بازار خارج شوند.» او در ادامه پاسخ به سوال چه باید کرد، به مسائل دیگری هم در تعدد مقررات، نقض قوانین و تغییر رویههای روزانه و در یک کلام عدمثباتها در حوزه بازار سرمایه پرداخت.
مثلا اینکه وقتی بازار صعودی شده بود، تماس میگرفتند که صندوقهای درآمد ثابت حق ندارند سهام بخرند یا به کارگزاریها میگفتند «بهشان اعتبار ندهید.» یا این کارشناس حوزه بورس در صحبتهایش به این مساله میپردازد که تعداد زیادی درخواست برای سازمان بورس جهت راهاندازی صندوقهای سرمایهگذاری جدید ارسال میشود اما در بوروکراسی اداری گیر میکند. یا دو روز بازار مثبت میشود و شروع میکنند به ارائه عرضههای اولیه و «بعد که دوباره بازار شل میکند اینها را عرضه نمیکنند و کاشف به عمل میآید که گران فروختهاند.» به اعتقاد این کارشناس حوزه بورس، خیلی از مسائل در بازار سرمایه ایران هماهنگ نیست؛ «زمانی که بازار رونق داشت، نرمافزار خراب شده بود. زمانی که کارگزاریها با انباشت سفارش روبهرو بودند، مجوز کارگزاری داده نمیشد. زمانی که باید به فکر زیرساخت بودند و در هر استان ساختمان بورس میزدند، مشکل نرمافزار داشتیم. هر روز یک قانون جدید گذاشته میشود و این قوانین جدید، قانون دیگری را نقض میکند.»
مصطفی محبیمجد مهمترین حمایتی که میتوان از بازار سرمایه انجام داد این است که «اوراق فروخته نشود» اما آیا شدنی است؟ پاسخ این کارشناس حوزه بورس منفی است چون به اعتقاد او امکانش نیست. چراکه در بودجه کف مشخصی برای فروش اوراق قرار دادهاند و دولت هم کسری بودجه دارد. محبیمجد در توضیح این صحبتهایش میگوید که این مساله از قبل برای دولت به ارث گذاشته شده و راه گریزی از آن نیست و به دولتهای بعد هم اگر شرایط چنین باشد به ارث میرسد. مگر اینکه درآمد نفت افزایش پیدا کند که این «موضوع هم به این زودی رخ نمیدهد.» و البته به اعتقاد او تا وقتی که دولت اوراق میفروشد، هر راهحل جایگزین دیگری مسکن موقتی برای بازار سرمایه است. پس باید صبر کنیم تا فروش اوراق تمام شود و تا آن زمان هم باید با همین مسکنهای موقتی آهستهآهسته جلو رفت.
در نهایت این دو کارشناس از صحبتهایی که مطرح کردند اینطور نتیجهگیری میکنند که مجموع این عوامل و اقدامات باعث میشود که فکر کنیم «به دنبال کنترل بازار هستند». اینها موضوعاتی است که مردم احساس میکنند یکی قرار است چیزی از جیبشان بردارد. در صورتی که مجموع عواملی دست به دست هم داده که در چنین شرایطی قرار بگیریم.
چرا کسی حرفی نمی زند؟