به گزارش نبض بورس، بورس تهران برای بسیاری از مردم ایران دیگر نه نماد رشد اقتصادیست، نه شاخص سرمایهگذاری هوشمندانه؛ بیشتر شبیه یک دستگاه قمار است که سرخوشی کوتاهی میدهد و بعد، افسوس خوردن در شبی سرد و زیانبار. هر بار که بازار صعودی میشود، هزاران سرمایهگذار خرد و کلان وارد میدان میشوند و با توهم «سریع پولدار شدن»، فراموش میکنند که این بازار در عین فرصتسازی، همانقدر هم بیرحم است.
در سالهای اخیر به رغم آموزشهای گسترده و تجربههای تلخ متعدد، همچنان بسیاری از فعالان بازار سرمایه با تکرار اشتباهات مشابه، خود را در دام ضررهای سنگین میاندازند. در این گزارش، سراغ ده خطای پرتکرار در رفتار سرمایهگذاران میرویم. خطاهایی که اگر بشناسیم و اصلاح کنیم، شاید بتوانیم مسیر زیان را به سمت سود معکوس کنیم. بیایید نگاهی بیندازیم به رایجترین لغزشهای بورسی که خیل عظیمی از فعالان بازار را به زمین زدهاند.
اولین اشتباه، خرید بر اساس شایعات است. خیلی از ما اولین سهممان را با جملهای مثل «شنیدم قراره بره بالا» خریدهایم. شایعهای که در یک گروه تلگرامی بیهویت یا یک توییت ناشناس دیدهایم، خیلی زودتر از عقل و تحلیل بر ما اثر میگذارد. این رفتار بیشتر از آنکه شبیه معاملهگری باشد، شبیه شرطبندی است. سهمی که بهصورت بنیادی ارزنده نیست، حتی اگر چند روزی رشد کند، نهایتاً سقوطش قطعیست. شایعه شاید بتواند جرقه بزند، اما نمیتواند شعله پایدار بسازد.
اشتباه دوم، نداشتن استراتژی خروج است. بسیاری از معاملهگران سهم را میخرند اما نمیدانند قرار است با آن چه کنند. قرار است بلندمدت نگه دارند؟ نوسان بگیرند؟ در صف فروش از آن خلاص شوند؟ یا منتظر «دعا» باشند؟ حقیقت تلخ این است که بازار برای کسانی که نمیدانند چرا وارد شدهاند، برنامهای ندارد. باید از ابتدا بدانید که در چه قیمتی خارج خواهید شد؛ چه با سود و چه با ضرر. بدون داشتن حد ضرر مشخص، بازار سرمایهتان را آرامآرام تحلیل میبرد، بیآنکه متوجه شوید.
سومین خطای رایج، خرید با تمام دارایی آنهم بدون هیچ شناختی از ماهیت بازار است. بارها دیدهایم کسانی که با وام، قرض، فروش ملک یا ماشین، کل سرمایه زندگیشان را وارد بازار کردهاند. آنها با اولین موج منفی بازار، چنان دچار اضطراب شدهاند که در صف فروش حاضر شدهاند با ۳۰ یا ۴۰ درصد ضرر سهم را واگذار کنند. سرمایهگذاری در بورس به معنی ریسکپذیری است، اما نه با تمام زندگی. هرگز نباید پولی را که به آن در کوتاهمدت نیاز دارید، وارد بازار کنید.
اشتباه چهارم، کاهش کورکورانه میانگین است. بسیاری از سرمایهگذاران، وقتی سهمی را در قیمت بالا خریدهاند و حالا با کاهش قیمت مواجه شدهاند، به جای بررسی دلیل افت، دوباره سهم را در قیمت پایینتر میخرند تا به اصطلاح «میانگین کم کنند». اما سوال مهم این است: آیا دلیل افت سهم را میدانید؟ شاید شرکت درگیر زیان عملیاتی شده، شاید فروشش افت کرده، یا شاید ساختار مالیاش در حال فروپاشیست. اگر دلیل بنیادی برای نگهداری وجود ندارد، میانگین کم کردن مفید نیست و حتی ضرر را تشدید میکند.
پنجمین اشتباه، کپیکاری است. بسیاری از سرمایهگذاران از دیگران کپی میکنند. میگویند: «فلانی خرید، من هم بخرم»، «فلانی توییت زد، پس حتماً درسته». این سبک رفتار، از نظر روانشناسی رفتاری، نشانه نبود اعتماد به نفس و نداشتن سواد مالی است. هر سرمایهگذاری باید استراتژی، تحلیل و چارچوب ذهنی خودش را داشته باشد. پیروی کورکورانه از دیگران، یکی از مطمئنترین راهها برای سقوط است، چون آن «دیگری» هر لحظه میتواند نظرش را عوض کند، ولی شما با خریدتان گیر افتادهاید.
اشتباه ششم، بیتوجهی به تحلیل بنیادی است. تحلیل تکنیکال جذاب است؛ نمودار دارد، رنگ و خط دارد، حس بازی و پیشبینی میدهد. اما سهم، فقط یک نمودار نیست. شرکت پشت آن چه میکند؟ درآمدش از کجاست؟ هزینههایش چقدر است؟ بدهی دارد؟ برنامه توسعه دارد؟ بدون نگاه به صورتهای مالی و روندهای درآمدی و هزینهای، تصمیمگیری برای خرید سهم مثل انتخاب تیم فوتبال فقط بر اساس رنگ لباس است!
اشتباه هفتم، رفتار کوتاهمدت در بازاری است که ذاتاً بلندمدت است. بورس برخلاف تصور بسیاری، نه جای یکشبه پولدار شدن است و نه بستری برای نوسانگیری دائمی. بسیاری از سودهای بزرگ بازار، نتیجه صبر و دید بلندمدت بودهاند. ولی افراد به دلیل طمع یا ترس، خیلی زود سهم را میفروشند و مدام در حال تعویض سبد هستند. نتیجه؟ سود واقعی نمیبرند، اما هزینه کارمزد را مرتب پرداخت میکنند و در واقع کارگزاریها را ثروتمند میکنند.
خطای هشتم، نادیده گرفتن متغیرهای بیرونی و اثرگذار بر بازار است. تغییرات نرخ بهره، اخبار سیاسی و اقتصادی، تحولات بینالمللی، نرخ ارز، قیمتهای جهانی نفت و فلزات، همه و همه روی بازار اثر مستقیم دارند. اما برخی از سرمایهگذاران تنها به «تابلو معاملات امروز» نگاه میکنند و انگار در جزیرهای زندگی میکنند که هیچچیز خارج از آن مهم نیست. این غفلت باعث میشود گاهی در برابر ریزشهای بزرگ بازار، شوکه شوند.
اشتباه نهم، تمرکز روی یک یا دو سهم خاص است. بسیاری از سرمایهگذاران همه دارایی خود را روی یک سهم خاص میگذارند و به آن وابسته میشوند. سهم برایشان تبدیل به عشق و نفرت میشود؛ بالا که میرود خوشحالند، پایین که میآید عصبانی میشوند. اصل تنوع سبد، پایه مدیریت ریسک در بازار سرمایه است. سرمایهگذار موفق، سبدی متنوع دارد تا اگر یک سهم افت کرد، کل سرمایه به باد نرود.
دهمین و شاید مهمترین اشتباه، ثبت نکردن تجربیات معاملاتی و نداشتن دفترچه تحلیل شخصی است. اغلب سرمایهگذاران نمیدانند چرا سهمی را خریدهاند، کِی فروختهاند، چقدر سود یا ضرر کردهاند. بدون ثبت و تحلیل رفتارهای شخصی، رشد و یادگیری هم ممکن نیست. بازار سرمایه همانقدر که اقتصادی است، رفتاری هم هست. شناختن خود، نقطه آغاز سودآوری در بازار است.
در کنار این ده اشتباه، نکتهای مهم وجود دارد. بسیاری از فعالان بازار بهجای آنکه دنبال یادگیری باشند، دنبال توجیهاند. بازار را مقصر میدانند، دولت را، رانتخواران را، حقوقیها را. اما حقیقت این است که تا زمانی که اصلاح درونی نداشته باشیم، بازار هم روی خوشی نشان نخواهد داد.
سرمایهگذاری در بورس، نه با شانس که با شعور مالی ممکن میشود. دانستن اینکه چه بخری، کی بخری، کی بفروشی و چرا، همان چیزیست که تفاوت بین یک «سفتهباز» و یک «سرمایهگذار حرفهای» را تعیین میکند. اگر بخواهیم این اشتباهات را در یک جمله جمعبندی کنیم، شاید این باشد: «بورس، آینهای است که رفتار خود ما را به ما بازمیگرداند.» اگر ترس، طمع، هیجان و ناآگاهی را با خود به بازار ببریم، بازار هم چیزی جز زیان تحویلمان نمیدهد.
حالا که بار دیگر در آستانه نوسانات و تصمیمگیریهای مهم هستیم، شاید وقت آن رسیده باشد که با خودمان صادق باشیم. چند بار همین اشتباهات را تکرار کردهایم؟ چند بار امید بیپایه بستهایم به سهمی که نمیدانستیم از کجا آمده و به کجا میرود؟ چند بار دنبال معجزه بودهایم در بازاری که اساسش بر واقعیتهای مالی است، نه جادو؟ شاید مهمترین سرمایهگذاریمان، نه خرید سهمی خاص، بلکه سرمایهگذاری روی دانش، رفتار و صبرمان باشد.
منبع: هفت صبح