همانطور که قبلا هم بارها اشاره کردهام، بورس باید آینه تمامنمای تولید کشور باشد؛ یعنی تحرکات و رشدی که در بورس مشاهده میشود باید تابعی از وضعیت کلی کسب و کار و تولید کشور باشد؛ نه اینکه رشد بورس دقیقا در نقطه مقابل شاخصهای اصلی اقتصاد باشد. معلوم است که این عدم تناسب به هر حال روز و روزگاری خود را نمایان خواهد ساخت.
اقتصادی که در آن تولید در وضعیت مناسبی قرار نداشته باشد و مشکلات عدیدهای پیش روی تولیدگران قرار داشته باشد، بهطور طبیعی تحولاتی که در میزان قیمت سهام و قیمت سهام و... ایجاد میشود یا حباب است یا توهمی که به وسیله آن، مردم را به سرمایهگذاری در بورس تشویق میکنند. البته شرکتهای بزرگ هم از این فضا و شرایط حداکثر استفاده را کردهاند؛ آنها در زمان رشد بورس وارد این بازار شدهاند، منابعی را آوردهاند و سودهای کلانی کسب کردهاند.
این گروه از شرکتهای بزرگ و کارتلهای عظیم وقتی که احساس کردند قیمتها به نقطه اوج خود رسیده است، اقدام به خروج از بازار سرمایه کردند و نوسانات متعددی را در بورس پایهریزی کردند. این نوسانات پی در پی، عمدتا به خاطر خروج بنگاههای بزرگ و حقوقیها از بورس شروع شد . نوساناتی که نشانههایی را دال بر این موضوع به جامعه منتقل کرد که بازار به اوج رشد خود رسیده است و از این بعد سرمایهگذاریها در بورس با شرایط سختتر و افول روبه رو خواهد شد. این رویکرد حقوقیها و بنگاههای بزرگ در بازار سرمایه باعث شد تا آسیبهای فراوانی به سهام خرد وارد شود و سهامداران کوچکی که اخیرا به بورس پیوسته بودند بار این نوسانات را بهدوش کشیدند.
نکته مشهود آن است که کسانی که دیر وارد بازار سهام شدهاند بهطور طبیعی تاثیرات بیشتری را از نوسانات احساس خواهند کرد؛ چرا که قیمتها رو به افول است و این اتفاق مناسفانه رخ داده است. موضوع مهم بعدی مساله دستکاری در انتظارات مردم است که این روزها از آن با عنوان شکلدهی در انتظارات عمومی در بازار سرمایه نام برده میشود. از سوی دیگر کاری که تا به امروز توسط نظام سیاسی یا حاکمیت اقتصادی انجام شده این است که تلاش کردهاند تا فرصتهای تازهای را برای درآمدزایی بیشتر به وجود بیاورند و از این فرصتها منابعی را برای جبران کسری بودجه دولت تدارک ببینند.
دولت هم سود را در این میان برده است؛ با وجود اینکه دولت تنها نیم درصد از معاملات بورس را در قالب مالیات صاحب میشود، اما در همان دو الی سه ماه بعد از رونق بورس نزدیک به ۳۰هزار میلیارد تومان درآمد کسب کرده است؛ بنابراین دولت هم علاقهمند به گسترش بورس است. در حال حاضر تقریبا روزی ۱۳هزار میلیارد تومان معاملات در بازار صورت میگیرد که البته بعد از نوسانات کاهشی این رقم ممکن است کاهش پیدا کند. نیم درصد از این منابع بهطور مستقیم به حساب دولت واریز میشود و دولت میتواند از آن برای حل مشکلات بودجهای استفاده کند.
البته فرصت بزرگی هم برای دولت وجود داشت تا از طریق مالیات بر درآمدهای بورسی، درآمدهای خود را افزایش دهد تا بخش قابل توجهی از کسریهای دولت از همین طریق جبران شود. بنا به دلایل گوناگون این کار انجام نشده است و با توجه به نفوذی که کارتلهای بزرگ در نهادهای تصمیمساز دارند، پیشبینی نمیشود که یک چنین تصمیمی یعنی اخذ مالیات از عایدی بازار سرمایه در کوتاهمدت انجام شود. در کل بهنظر میرسد که بازار بورس به نقطه اوج خود رسیده است؛ عقبنشینی دولت ازعرضههای برنامهریزی شده نشان میدهد که دولت متوجه اثرات رشد بیرویه بورس بر سهام و سرمایههای خرد شده است و دیگر حاضر نیست بیمحابا بورس را بزرگ کند. اگر تصمیم دولت برای عدم عرضه برخی سهام در بازار سرمایه ادامهدار باشد، میتوان پیش بینی کرد که روند نوسانات بازار بورس همچنان نیز ادامه داشته باشد. /روزنامه تعادل