به گزارش نبض بورس، ماجرای تلخ مرگ ۲ خواهر اهل شهر آکند از توابع شهرستان ساری بر اثر مصرف قارچ سمی که طی روزهای اخیر بازتاب زیادی در فضای مجازی و رسانهها داشت به گفته برادر این ۲ جانباخته، کمی متفاوت از روایت مطرح شده در برخی رسانهها است. امیر رستمی آکندی جزئیات این واقعه تلخ را شرح داده است.
مرگ ۲ خواهر بر اثر مصرف قارچ سمی خبر تلخی بود که در روزهای گذشته صفحهها و کانالهای خبری فضای مجازی مازندران و بسیاری از رسانههای رسمی کشور به آن پرداختند. حادثهای غمانگیز برای یک خانواده که مسمومیت چهار نفرشان را به دنبال داشت و منجر به مرگ ۲ خواهر یعنی مرضیه رستمی آکندی و مهدیه رستمی آکندی شد.
برخی رسانههای رسمی در شرح ماجرا نوشتهاند که این ۲ خواهر در حال پیادهروی و گشت و گذار در اطراف شهر با دیدن قارچهایی کنار زمین فوتبال آکند، هیجانزده شروع به چیدن قارچها میکنند به خانه پدریشان میبرند تا مادرشان با این قارچها غذایی آماده کند. بر اساس این گزارش که در رسانههای مختلف بازنشر شد، مصرف غذای آماده شده با قارچ منجر به مسمومیت مادر و ۲ خواهر ۳۱ ساله و ۲۸ ساله خانواده میشود و پس از مراجعه به مرکز درمانی، ابتدا یکی از خواهرها در بیمارستان رازی قائمشهر درگذشت و دیگری هم یک روز بعد در یکی از بیمارستانهای تهران تسلیم مرگ شد.
اما بنا به اظهارات برادر این ۲ جانباخته که خودش هم دچار مسمومیت شده بود، روایت منتشر شده در رسانهها با واقعیت همخوانی ندارد. امیر رستمی آکندی برادر زندهیادان مرضیه و مهدیه رستمی آکندی است که هفته گذشته قربانیِ قارچهای سمی شدند. او معتقد است که تشریح جزئیات ماجرای مسمومیت با قارچ در خانوادهاش میتواند به آگاهسازی جامعه برای پرهیز از مصرف این گیاهان و پیشگیری از تکرار حوادثی از این دست کمک کند. بر همین اساس نیز حاضر به گفتوگو با ایرنا و فرستادن فیلم و عکس از قارچهای سمی به این رسانه شد تا علاوه بر بیان اصل ماجرا و تصحیح روایت نادرست منتشر شده در سایر رسانهها، به آگاهسازی جامعه در زمینه پرهیز از مصرف قارچهای وحشی کمک کند. گفتوگوی امیر رستمی آکندی را در ادامه میخوانید:
در رسانهها نوشته شده که خواهرهای من برای گشتوگذار به حاشیه شهر رفته بودند و قارچها را که دیدند اقدام به چیدنشان کردند و پس از مصرف قارچ هم مسمومیت اتفاق افتاد. اما این روایت درست نیست.
ابتدای هفته گذشته (۱۹ آبان) مادرم به خانه یکی از هممحلیها رفته بود. صاحبخانه غذایی با قارچهای وحشی آماده کرده بود که خوردند و خوششان آمد. مادرم جویای محل چیدن قارچ شد. گفتند قارچ را از کنار زمین فوتبال چیدند. در مسیر برگشت به خانه در همان محدوده مقداری قارچ دید. قارچها را چید و به خانه آورد و برای شام با همان قارچها غذا آماده کرد.
اصلا آن شب خواهرهای من غذا را نخوردند. فقط من کمی از غذا خورده بودم. چون آنقدر شور شده بود که کسی تمایل به خوردنش نداشت. مقدار قارچی هم که مادرم چیده بود زیاد نبود که با آن غذای زیادی آماده شود. من مقداری از غذا را خوردم و به دلیل نمک زیادی که داشت غذا را کنار گذاشتم. بعد هم باقیمانده غذا را ریختیم.
فردای آن شب مادر و خواهرهایم مسموم شدند. من آن شب بعد از خوردن همان مقدار غذا خوابیدم. کمی احساس سنگینی و حالت تهوع داشتم و گیج و منگ بودم.
مادرم صبح در مسیر رفتن به مزرعه باز هم قارچهای کنار زمین فوتبال را دید که این بار تعدادشان بیشتر شده بود. شب قبل هوا بارانی بود و پس از باران هم قارچها از زمین بیرون میآیند. مادرم شروع به چیدن قارچها کرد و بعد هم به خانه برگشت تا برای صبحانه با همین قارچها غذا آماده کند. پیش از ظهر آن روز غذا آماده شد و مادر و خواهرهایم با هم غذا را صرف کردند. خوشبختانه خواهرزادههایم مدرسه بودند و غذا را نخوردند.
من آن روز حال بیدار شدن نداشتم و کل روز خوابیدم. برای همین از غذا نخوردم. تقریبا ۲۰ ساعت خوابیدم و حوالی ساعت ۹ شب بیدار شدم. بعد از بیدار شدنم متوجه شدم که بعدازظهر آن روز حال مادر و خواهرهایم بد شد.
ابتدا به یک درمانگاه و سپس به بیمارستان بوعلی ساری رفتند. از بیمارستان بوعلی به بیمارستان رازی قائمشهر اعزامشان کردند. البته حال مادرم چندان بد نبود و پس از درمان اولیه در درمانگاه به خانه برگشت. اما مرضیه و مهدیه در بیمارستان رازی قائمشهر بستری شدند.
مادرم صبح روز بعد مقداری از همان قارچ را تهیه کرد و برای ارائه به آزمایشگاه تحویل مرکز درمانی داد تا سمشناسی انجام شود. حال مادر تقریبا خوب شده بود و مشکلی نداشت. شرایط جسمی و روحی خواهرها هم تا حدودی مناسب بود. حتی با بستگان و دوستان تماس تصویری برقرار میکردند و روحیه خوبی داشتند. اما تحت مراقبت بودند. تا اینکه چهار روز بعد حال خواهر بزرگترم (مرضیه) بد شد و متاسفانه او را از دست دادیم.
مهدیه هنوز شرایط نسبتا مناسبی داشت. بیحال بود، اما روحیهاش بد نبود. پس از فوت خواهر بزرگترم، مهدیه را به تهران اعزام کردند تا روند درمان آنجا ادامه پیدا کند. خبر فوت مرضیه را به او ندادیم و طوری وانمود میکردیم که همه چیز عادی است.
در تهران پزشکان اعلام کردند که کبد مهدیه از کار افتاده و به پیوند کبد نیاز دارد. بلافاصله برای تهیه کبد اقدام کردیم و عمل پیوند انجام شد. اما متاسفانه بدنش کبد پیوند زده شده را پس زد. چند ساعت بعد و به فاصله کمتر از ۴۸ ساعت از فوت خواهر بزرگترم، متاسفانه مهدیه را هم از دست دادیم.
بله. چند نفر دیگر هم بودند که به بیمارستان رازی منتقل شدند. خوشبختانه حالشان خوب شد. درصد سمی که وارد بدنشان شد کمتر بود. طبق نتیجه سمشناسی قارچهایی که برای آزمایش تحویل دادیم، قارچی که در خانه ما مصرف شد ۸۰ درصد سمی بود.
همه چیز دست به دست هم داد تا این اتفاق تلخ برای ما رقم بخورد. هدف از تشریح این جزییات تلخ ماجرای درگذشت خواهرهایم این است که مردم نسبت به پیامدهای مصرف قارچهای وحشی بدون اینکه شناخت داشته باشند آگاه شوند و از بروز این حوادث تلخ پیشگیری شود. مصرف این قارچها به دانش و تجربه کافی نیاز دارد و بسیاری از آنها شباهت زیادی به قارچهای خوراکی دارند. ما عزیزانمان را از دست دادیم، اما از مردم و به ویژه آنهایی که علاقهمند به مصرف قارچهای وحشی هستند میخواهم این موضوع را جدی بگیرند.