به گزارش نبض بورس، محمدرضا اعملی کارشناس بازار سرمایه | یکی از مشکلات اساسی کشور ما عدم شناخت تصمیم سازان و تصمیم گیران نسبت به بازار بورس است. این عدم شناخت سبب به وجود آمدن نگاه منفی نسبت به این بازار شده است. بعضی در جایی نقل میکنند که "۹۰ درصد بنگاههای بزرگ در دست دولت و شبه دولتی هاست و ۱۰ درصد آن در اختیار مردم عادی قرار دارد. سهام داران ۹۰ درصدی از مردم به عنوان سپر بلا استفاده میکنند. تا به صندوق میگوییم بیایید خودتان را شفاف کنید، قیمت خوراک را اصلاح کنید یا مالیات بپردازید، بلافاصله میبینید نمادها قرمز میشوند." البته که درصدهای بیان شده جای بررسی دارد و نباید شرکتها و بنگاههای اقتصادی را همه را با یک نگاه دید. صندوقهای سرمایه گذاری بورسی که پرتفوی سهامی و غیر سهامی مشخصی دارند، چه چیزی را باید شفاف کنند که با تذکر حضرات نمادشان منفی شده است. چرا باید صندوقهای سرمایه گذاری را در کنار دیگر بنگاهها ببینیم. ایراد این عدم تفکیک در آن است که نسبت به مقتضیات متفاوت آنها بی تفاوت بوده و همه را با یک چوب میرانیم. در حال حاضر چند سوال مطرح است؟
اولین سوال این است که آیا گرفتن مالیات از صندوقهای سرمایه گذاری درست است؟ صندوقهای سرمایه گذاری که با خرید سهام بلافاصله مالیات خود را پرداخت مینمایند، چرا باید مجدد مالیات پرداخت نمایند؟ مگر سرمایه گذاران حقیقی از پرداخت مالیات بر عواید حاصل از سرمایه گذاری در سهام، معاف نشده اند، چرا باید صندوقهای سرمایه گذاری که به عنوان راهکار سرمایه گذاری غیر مستقیم همان سهامداران خرد مطرح هستند، مالیات مضاعفی پرداخت نمایند.
سوال دوم آنکه مگرنمی فرمایید ۹۰ درصد سهام شرکتهای مدنظر در دست دولتیها و شبه دولتیها است. پس چرا دولت میخواهد دست در جیب خودش نماید؟ شرکتهای دولتی و شبه دولتی که به سبب این که اکثر سهامشان متعلق به دولت است مجبورند حدود ۷۰ درصد و بلکه بیشتر سودی را که در طی یک سال میسازند تقسیم نمایند تا وزارتخانهی بالادستی بتواند هزینه هایش را پرداخت نماید. این اقدام سبب ایجاد مشکلات زیادی برای این بنگاهها شده است. مخصوصا صندوقهای سرمایه گذاری که اکثر سهامشان متعلق به دولت است مجبورند سود زیادی را تقسیم نمایند و موفق به افزایش سرمایه از محل سود انباشته نمیشوند و باید بعد از مدتی فاتحهی فعالیت آنها را بدلیل آب شدن سرمایه شان در قبال تضعیف پول ملی خواند. حال آنکه این صندوقها از شفافترین نقاط اقتصادی کشور هستند. دولت از شرکتهای خود هم سودش را میگیرد و هم مالیاتش را و سوال اینجاست که اولویت بر گرفتن مالیات است یا انتفاع از سود تقسیمی؟ سوال دیگر این است که بر فرض درست بودن مالیات، آیا زمان انجام این کار نیز درست در نظر گرفته شده است؟ البته باید این موضوع را به این نحو توضیح دهم که یک رابطهی مستقیم وجود دارد بین سود آوری شرکتها و روند قیمتی آنها بر روی تابلو، یعنی وقتی یک ریسک سیستماتیک بر بازار تحمیل میشود که سبب کاهش سودآوری گروهی از بنگاههای اقتصادی میگردد، سبب خروج پول از آن نمادها میگردد. حال در زمانی که بازارهای موازی با ریسک کمتر و سودآوری بیشتر وجود دارند چرا باید پول به سمت آن بازارها حرکت نکند؟ فهم این موضوع از آنجایی دشوار میگردد که ما فکر میکنیم با دستور و بخش نامه میتوانیم همه چیز را کنترل نماییم. این در حالی است که وقتی شما از موضوعات فهم درستی کسب نکنید سبب کوچکتر شدن اقتصاد و بروز بحران میشوید. اکنون ناظرین سازمان برای کنترل بازار برخی فروشهای حقوقیها را باطل میکنند که خود جای بحث دارد. به نظر اینجانب تا جای ممکن نباید مانع بر سر فرآیندهای عرضه و تقاضا ایجاد نمود. حال با این رویه موجود چگونه میتوان شرکتها را به ایجاد جو فروش متهم نمود؟ چرا درست زمانی که بازار بورس به عنوان یک بازار پرریسک هنوز از ریسک سیستماتیک احتمال جنگ خارج نشده است باید درگیر یک ریسک سیستماتیک دیگر شود. شما به عنوان دلسوزان مردم که با شعار جبران خسارت مردم از بورس بر سرکار آمده اید برای قوت بازار چه اقداماتی را انجام داده اید؟ چرا یک روز مالیات وضع میکنید و روز دیگر بنگاههای اقتصادی را مجبور به در اختیار گرفتن باشگاههای زیان ده استقلال و پرسپولیس میکنید. نمایدگان مجلس به عنوان کسانی که دایهی طرفداری از سهامداران خرد را دارند در قبال این حرکت دولت چرا روزهی سکوت گرفته اند؟
کلا اظهار نظرهای بدون قاعدهی پوپولیستی برای تحت تاثیر قرار دادن احساسات مردم نباید ما را از عقلانیت خارج نماید. در جاییی دم از حقوق سهامداران خرد زده میشود و از طرفی در قبال تحمیل زیان به سبب انتقال سرخابیها سکوت میشود. مطالب فوق نشان از عدم درک دقیق مسائل مربوط به بازار سرمایه در برخی از افراد دلسوز را دارد.
امید است با بهره گیری از دانش و تجربیات موجود شاهد تغییر رویکردهای اشتباه نسبت به مسائل اقتصادی کشور باشیم.