به گزارش نبض بورس، آذرنوش صنیع همایون دندانپزشک و اولین بانوی بانکدار ایران فرزند دکتر حسین صنیع، دندانپزشک اهل شیراز، به سال ۱۲۹۹ ه. ش در بابل به دنیا آمد. آذر به پیروی از پدر در سال تحصیل ۱۸-۱۳۱۷ه. ش به دانشکده دندانپزشکی دانشگاه تهران وارد شد. او دوره کوتاهی به تدریس در دانشگاه مشغول بود و جزو اولین زنانی بهشمار میرفت که به تدریس در دانشگاه پرداخت. او مؤسس و سردبیر «مجله دندان بزشکی» منتشر شده با هزینه شخصی خود بودهاست.
همسر اول آذرنوش، مهندس هاشم عروضی بود که در سال ۱۳۲۹ درگذشت. همسر دوم او مهندس ابوذر نام داشت. آذر در سال ۱۳۳۵ با ابوالحسن ابتهاج که ریاست سازمان برنامه را برعهده داشت ازدواج کرد. پس از این ازدواج او فعالیت اقتصادی را شروع کرد و با تأسیس بانک ایرانیان توسط همسرش با شراکت چند بانک بزرگ آمریکائی، آذر ابتهاج هم در سال ۱۳۳۸ به عنوان اولین زن در ایران عضو هیئت مدیره یک بانک شد.
ابوالحسن ابتهاج در سال ۱۹۶۱ پس از ناخرسندی دولت ایران از نظرات او در یک مصاحبه راجع به رابطه ایران و آمریکا، در بازگشت از آمریکا دستگیر شد. پس از بازداشت ابوالحسن ابتهاج، آذر هم در سال ۱۳۴۸ پس از ۱۶ سال کار از هیئت علمی دانشگاه تهران اخراج شد. بعد از به زندان افتادن ابتهاج، آذر هر روز به بانک ایرانیان سر میزد. این درخواست ابوالحسن بود که در غیابش آذر امور بانک را به دست گیرد؛ چراکه معتقد بود او زنی با درایت و باهوش است که استعداد بالایی در مدیریت دارد.
ابتهاج در کتاب خاطراتش مینویسد: آذر به تمام معنی برازنده بود؛ طوری که به هر جایی پا میگذاشت، همه متوجه او میشدند و در نتیجه مورد حسادت دیگران واقع میشد. او زنی بود قویالاراده و مهربان و در بعضی موارد کمکهای مالی او به دوستان و آشنایانش دردسرهایی برای ما ایجاد میکرد. آذر حتی نسبت به کسانی که خاطرش را آزرده میساختند، بسیار باگذشت بود. او در دوستی به حد افراط وفادار و در دشمنی بسیار سرسخت بود.
عزل ابتهاج از سازمان برنامه، سرگردانی و بلاتکلیفی را برای او و آذر به همراه داشت. ابتهاج مدتها نقشه تأسیس یک بانک را در سر میپروراند تا اینکه یک روز بهطور اتفاقی در مجله فردوسی خواند «ابتهاج در فکر تأسیس بانک است». مطلبی که در مجله فردوسی به چاپ رسیده بود، ابتهاج را به این فکر واداشت تا به این موضوع جامه عمل بپوشاند. او در کتاب خاطرات خود مینویسد: «این فکر در من تقویت شد و بر اساس اعتمادی که حس میکردم مردم به من دارند؛ تصمیم به اجرای این فکر گرفتم. هرچند با نظر مخالفی که دستگاه نسبت به من داشت، ممکن بود چنین کاری برای آنها عواقب نامطلوبی داشته باشد.» تأسیس یک موسسه خصوصی برای ابتهاج و آذر تازگی داشت. نام بانک ایرانیان انتخاب شد و آذر در تأسیس این بانک، نقش مهمی را ایفا کرد. او خانهای را که در سال ۱۳۳۰، یعنی چند سال قبل از ازدواج با ابتهاج خریده بود، فروخت و اولین کسی بود که سهام بانک ایرانیان را خریداری کرد.
همچنین آذرنوش صنیع اولین زنی بود که در ایران به عضویت هیاتمدیره بانک ایرانیان درآمد. بانک ایرانیان در سال ۱۳۳۸ مشغول به کار شد. ابتهاج در جایی دیگر از کتاب خاطراتش مینویسد: «از بدو تأسیس بانک ایرانیان، برخلاف سنت رایج در ایران که تمام مؤسسات و ادارات؛ اعم از دولتی و خصوصی عکس شاه را در اتاقها نصب میکردند، من از این کار خودداری کردم. اشخاص مختلفی در این زمینه به من تذکر دادند، ولی وقتی مرا به زندان بردند، آذر، بدون اطلاع من، دستور داد عکس شاه را در شعبههای بانک ایرانیان نصب کنند.»
ابتهاج به همراه آذر در اردیبهشت ۱۳۵۷ برای معالجه چشمش که احتیاج به اشعه لیزر داشت، عازم اروپا شد. چندی بعد اسم آذر و ابتهاج بهعنوان صاحبان بزرگ صنایع و مقاطعهکار در فهرست جدیدی منتشر شد.
آذر ابتهاج در گفتوگویی در این مورد میگوید: «من خودم از این عنوان تعجبزده شدهام، چون نه مقاطعهکار بودهام و نه صاحب سرمایه، فقط عضو هیاتمدیره بانکی بودهام که شوهرم بنیان نهاده بود. فکر میکنم بیشتر حسادتها، کار ما را به اینجا کشاند.»
هماکنون آذر ابتهاج در لندن زندگی میکند و خانهاش محفلی برای نویسندگان و روشنفکران ایرانی است و یک کتابفروشی در لندن برای ایرانیان دایر کرده است. آذر در گفتوگویی میگوید: «دلش برای مازندران و هوای لطیف آن تنگ شده و خانهاش در لندن برایش غمآور شده است.» آذر میگوید: «پس از مرگ آقای ابتهاج به دیدار سفیر جمهوری اسلامی به بریتانیا رفتم و ایشان در نامهای به من خبر داد که مانعی در راه بازگشت من به کشور وجود ندارد.» آذر ابتهاج از آن زمان به ایران سفر میکند، اما هیچگاه اموالش از مصادره خارج نشد.