سودای یک شبه پولدار شدن، قدمتی به درازای تاریخ دارد. همواره گروهی از مردمان، در جستجوی کیمیایی بودهاند تا هر مسی را بیدرنگ و درجا زر کند و کیمیاگر بتواند پارو پارو پول بردارد. این اشتیاق سیری ناپذیر، اگر چه همیشه در جلوهگری بوده است، اما در شرایطی خاص از وضعیت اقتصادی، شتاب بیشتر و جوش و خروش خیرهکنندهتری گرفته و گاهی مردمانِ تشنهی بیتاب، عنان اختیار از کف رها کرده و در سودای آب به سرابی سهمگین رسیدهاند. نمونههای بیشماری از بررسیهای رفتاری گروهی از سوداگران، نشان از آن دارد که غلیان شوق یکشبه پولدار شدن، نسبت مستقیمی با نااطمینانیهای اقتصاد دارد. به بیان دیگر، هنگامی که عدماطمینان در اقتصاد افزایش مییابد، بسیاری از مشتاقان ثروت بادآورده، کار و زندگی به روال طبیعی و معمول را رها کرده و در جستجوی پول کلان، سر به هر بیابانی و خیابانی میگذارند.
اگر زیاد دورتر نرویم و در همین دهههای اخیر در کشورمان، واکاوی کنیم، نمونههایی عجیب، ولی واقعی کم نیستند که ذکر دو نمونه از آنها شاید خالی از لطف نباشد. بیگمان، از یادها نرفته است سالهایی که یکی از گرانترین ابزارها، دستگاه فلزیاب بود، که در کمال شگفتی به جای آنکه تنها به کار متخصصین ویژهای بیاید، گروهی زن و مرد و جوان و پیر با سلایق و علایق مرتبط و نامرتبط، بازار این دستگاه را بیش از حد داغ کرده بودند بدان سبب که در کویرهای کاشان و سمنان و کرمان در جستجوی گنجهای طلا بودند و در قریب به اتفاق موارد نیز، سرخورده و دلشکسته باز میگشتند و دنیای پیش چشمشان تیره و تارتر مینمود و تنها برندههای قطعی این بازار، که پولشان از پارو بالا میرفت، سازندگان و فروشندگان و مبلغین این دستگاهها بودند و بس. یا در این سیاق، هنوز در خاطرها زنده است که در همین نزدیکی، سودای دستیابی به دستگاههای استخراج بیتکوین، غوغایی در بازارها به پا کرده بود که به دلیل تازگی، نیازی به توصیف بیشتر ندارد و نیز ناگفته پیداست که باز برندگان واقعی و قطعی، فروشندگان تجهیزات استخراج بودند و سازندگان و مبلغین و بس و اگر قرار باشد صفتی برای این ابزارهای دروغین دستیابی به پول بادآورده عنوان شود، چه عنوانی مناسبتر از پوپولیسم.
بازار سهام، اما حکایت دیگری است، جالبتر و جذابتر. سکهای است که دو رو دارد. یک روی آن، بازاری واقعی و مشروع و از همه مهمتر، رسمی است برای اوراق بهاداری مبتنی بر داراییهای واقعی مشهود و نامشهود که در جهان، قدمتی بیش از چهارصد سال دارد و در ایران بیش از نیم قرن و بسیاری از اقتصاددانان و نظریه پردازان نیز به درستی آن را یکی از ابزارهای توسعهی حقیقی در کشورها میدانند. در این حوزه، بورس اوراق بهادار ایران، همانند بسیاری از بورسهای جهان، پیشینه و کارنامهای قابل قبول و در مقاطعی درخشان دارد. روی دیگر سکه اما، بازاری است مبتنی بر هیجان و احساس و شتابزدگی که نتیجهی طبیعی همان اشتیاق مذموم یک شبه پولدار شدن است و از این روی وادی بسیار خطرناکی استد که بیشتر به پرتگاه میماند تا تفرجگاه یا حتی آوردگاه. در این روی سکه، مردمانی قرار دارند که به باور نادرستشان، افزایش چشمگیر ثروت در کوتاه زمانی، حتمی و تردید ناپذیر است. این باور نادرست زمانی خطرناکتر میشود که در بازاری رسمی به نام بورس اوراق بهادار یا بازار سهام اتفاق میافتد و نه در بازار غیررسمی و غیر متشکل دستگاه فلزیاب یا تجهیزات استخراج بیت کوین.
درست به همین دلیل است که سازمانهای بورس و اوراق بهادار در کشورهای مختلف با مأموریت مهم حفظ سلامت بازار و حقوق فعالان آن تشکیل شدهاند. اهمیت این سازمانها زمانی دوچندان میشود که ماهیت عوامل مهم اثرگذار بر قیمت اوراق بهادار، به ویژه سهام، روشنتر شود. واقعیت آن است که تنها عامل اثرگذار بر قیمت سهام، اطلاعات است که در سه سطح اطلاعات مربوط به شرکت، اطلاعات صنعت و سایر اطلاعات خرد و کلان اعم از اقتصادی و غیر اقتصادی طبقهبندی میشود. نکتهی مهم در این رابطه درستی و قابلیت اتکاء این اطلاعات است که بورسها مقرراتی دقیق و ظریف در خصوص کیفیت و کمیت این اطلاعات دارند تا تشخیص و تمییز اطلاعات واقعی از شایعه، تسهیل شود. تجربهی ایران و جهان نشان داده است که هرگاه نظارت بر بازار سهام دقیق و حرفهای صورت گرفته و از طرف دیگر نااطمینانی در سطح پایینتری بوده، فعالان بازار نیز حرفهایتر عمل کردهاند و در این میان، میدانی برای تکتازی شایعهسازان و مبلغان دروغین پوپولیست که بر روی اشتیاق سیری ناپذیر و شتابزدهی مردم سرمایهگذاری کردهاند نماند؛ و برعکس هرگاه، رواج شایعه بیشتر از اطلاعات قابل اتکاء رونق گرفته، نتیجهی معاملات بازار، بهویژه در خصوص مردم عادی، که اغلب برخوردار از دانش و تجربهی حرفهای در بازار سهام نیز نیستند، ناگوارتر از آن بوده که بر سر جویندگان طلا در کویر مرکزی آمده است.
تجربهی مبتنی بر سه دهه فعالیت نویسندهی این سطور در بازار پول و سرمایه، نشان میدهد که بازار سهام، از آغاز سال جاری، روزهای بیسابقه و بسیار حساسی را از سر گذرانده و میگذراند. مشاهدهی افراط شگفتآور هموطنان در گرفتن کد بورسی و خرید سهام، بدون آن که بسیاری از آنان حتی نام دقیق شرکت یا نوع فعالیت آن را بدانند، چه رسد به نتایج عملکرد و اطلاعات مالی شرکتهایی که سهام انها معامله میشود، در عین حال که از منظر مشارکت مردم در مالکیت بنگاهها و به جریان افتادن نقدینگی در بازار سرمایه، به جای سرمایهگذاری در داراییهای غیرمولد و راکد مایهی خوشحالی و امیدواری است، هر ناظر حرفهای و اگاهی را نگران میکند. نگران کنندهترین نکته در این وادی «بیش واکنشی» است که در ادبیات مالی انگلیسی به آن Overreaction گفته میشود و در ادبیات فارسی ما معادل مَثَل گرمی کردن با یک مویز و سردی کردن با دانهای از غوره است. در حالی که تنها در طی چند هفتهی پیش، بسیاری از مردم و برخی مسئولین، به افزایش پنج درصدی قانع نبوده و در پی افزایش ساعات معامله بودند، در طی هفتهی گذشته، سودای افزایش قیمت را از سر خارج کرده و در تلاش برای جلوگیری از کاهش قیمت یا تحمل کمترین کاهش بودند و حتی پیشنهاد توقف برخی نمادها را میدادند تا شاهد کاهش بیشتری نباشند. این رویدادها، شهریورماه را به دورهی حساسی برای بازار سرمایه تبدیل کرده است که چارهای خاص میطلبد.
چاره، اما سهل است و ممتنع. نه تشویق به عرضهی بیشتر چارهی کار است و نه واداشتن به خرید بیشتر توسط بازارگردانانی که در اصطلاحی درستتر حقوقی خوانده میشوند. چاره، پذیرفتن رفتار طبیعی بازار و از این روی، طبیعی رفتار کردن با بازار است. اگر در سالهای دور و نزدیک مواردی مانند تحریم، احتمال جنگ یا تغییرات سیاسی بزرگ مانند انتقال قدرت از اصولگرایان به اصلاحطلبان یا بالعکس، بر شاخص بورس بیشتر اثرگذار بود، امروز، رفتار سیاستگذاران اعم از مقامات اقتصادی و غیر اقتصادی در قوای سهگانه و سایر نهادها و چگونگی اتخاذ تصمیمها و اطلاع رسانیها اثرگذارتر از سایر متغیرهاست. در منظر نخست، سیاستگذاران، مجریان، مردم و تمامی سرمایهگذاران بالفعل و بالقوه باید رفتار طبیعی بازار را بپذیرند و بازار آرام و متعادل را بر هر چیز دیگری مقدم بدانند. تنها در این شرایط است که نوسانهای بازار طبیعی قلمداد شده، و در بلندمدت، نتایج به مراتب بهتری به دست خواهد آمد و در منظر دیگر، فرآیند اتخاذ تصمیمها، بهویژه تصمیمهای اقتصادی باید بهبود یافته و پس از تکمیل درست این فرآیند در مورد هر مسئلهای، اطلاع رسانی بهموقع، شفاف و با کیفیت انجام شود. اطلاع رسانیهای مبهم، پیچیده، نادقیق و گاهی متناقض، ممکن است در حوزههای سیاسی یا اجتماعی کارکرد خود را داشته باشند، اما با طبیعت بازار اوراق بهادار سازگار نیست و آرامشی را که امروزه بیش از هر زمان دیگری، مورد نیاز بازار است، به هم خواهد زد.
نگارندهی این جملات اعتقاد راسخ دارد که اقتصاد ایران با تمام مسائل ریز و درشتش، امروز محکمتر از هر زمان دیگری در تاریخ چهل سالهی انقلاب است و برای این باور استدلالهای فراوان دارد که در جای دیگری باید به آن پرداخت و در اینجا فقط به ذکر این نکته اکتفا میشود که عبور از شرایط دشواری که تحریمهای بیسابقهی بینالمللی برای بهزانو درآوردن اقتصاد کشور تحمیل کرده بودند و شرایط ناشی از شیوع ویروس کرونا نیز شدت آنها را دو چندان کرد و تنها یکی از این دو عامل برای فروپاشی اقتصادی بسیاری از کشورها کافی است، مهمترین دلیل برای استحکام خیرهکنندهی اقتصاد و به بار نشستن برخی از طرحهای اقتصاد مقاومتی است، اگر چه راه درازی تا بالندگی بیشتر و پربارتر شدن این درخت تنومند باقی است و مشکلات مهم موجود را هم نباید فراموش یا انکار کرد. در چنین شرایطی، بازگرداندن آرامش به بازار سهام که اکنون از دایرهی محدود فعالان حرفهای بازار سرمایه خارج شده و بخش مهمی از جامعه را دربرگرفته است، اهمیت فراوان دارد. از این روی به نظر میرسد هرگونه حرکتهای شتاب زده در هفتههای آینده برای افزایش غیر طبیعی شاخص بورس و فرابورس، نه تنها اثرگذار نخواهد بود بلکه ممکن است از قضا سرکنگبین صفرا فزاید و روغن بادام خشکی نماید. باید به سازمان بورس و اوراق بهادار فرصت و اختیار داد تا بازار را آرامتر و حرفهایتر مدیریت کند تا عرصه برای پوپولیسم در بازار سرمایه تنگتر شده و از هرگونه اظهارنظر غیرحرفهای و انتشار اطلاعات نادرست، مبهم یا دو پهلو خودداری کرد و از سهامداران عمده نیز باید انتظار داشت که بازارگردانی حرفهای را جایگزین جمع کردن احساسی صفها کنند تا پاس سرمایههایی که در ماههای اخیر وارد بازار سهام شده، بهتر از اینها داشته شود. از این منظر هفتهی اول شهریور ماه، هفتهی مهمی برای تثبیت بازار پس از مدتها افت و خیز به شمار میرود.