به گزارش نبض بورس، محمدعلی رضایی هنجنی | این کتاب دربارۀ بخت است، بختی که لباس مبدل میپوشد و خود را چیزی دیگر یعنی مهارت معرفی میکند. نسیم طالب آماردانی است که سالها به عنوان معاملهگر در بازارهای مالی حضور داشته، بنابراین تمرکز کتاب بیش از هر کجا بر دنیای سرمایهگذاری است. او با عینک احتمالات به سراغ سرمایهگذارانی میرود که بخت را با مهارت اشتباه میگیرند و از این رو برای رسیدن به ثروت هر روز تپانچهای پُر روی شقیقۀ خود قرار میدهند و ماشه را میچکانند.
"فریفته تصادف" اثری به قلم "نسیم نیکلاس طالب" است که "نقش پنهان بخت و اقبال در «زندگی و بازارها» " را به تصویر میکشد. این کتاب مقدمهای شگفتانگیز برای بسیاری از مغالطاتی است که ما انسانها مستعد انجام آنها هستیم. "نسیم نیکلاس طالب" استدلال قانعکنندهای دارد مبنی بر اینکه ما هرگز نمیتوانیم «کاملا منطقی» باشیم، زیرا به احساسات خود نیاز داریم تا حلقه تصمیمگیری بیپایانی را که هر تصمیم «کاملا منطقی» شامل میشود، کوتاه کنیم. یکی از موضوعات ثابتی که در کتاب "فریفته تصادف" به آن پرداخته شده این است که همه ما از تعصبات گذشته رنج میبریم. این چیزی است که شما قطعا از این کتاب یاد خواهید گرفت. ایده این است که، چون آنچه در گذشته اتفاق افتاده است، به زعم ما تنها چیزی است که میتوانست اتفاق بیفتد، پس از آن برای پیشبینی آنچه در آینده رخ میدهد، استفاده میکنیم. فراموش میکنیم که رویدادهای گذشته نیز نقطه اوج موقعیتهای احتمالی بودهاند که به یک طریق حل شده است و نه به طریق دیگر. فراموش میکنیم که این رویدادها میتوانستند به همین راحتی در نتیجهای به همان اندازه محتمل حل شوند - نتیجهای که صرفا رخ نداده است. طیف مغالطههایی که "نسیم نیکلاس طالب" به تصویر میکشد، طیفی بسیار قابل توجه است. یکی دیگر از چیزهایی که "نسیم نیکلاس طالب" درباره آن مینویسد، سوگیری انتخاب در وبلاگنویسی و بررسی کتاب است. او به زیرکانهترین شکل ممکن "نقش پنهان بخت و اقبال در «زندگی و بازارها» " را مشخص میکند و شما را به چالش میکشد که آیا در عصر حاضر، در تصمیمات کوچک و بزرگ خود، میتوانید بدون تعصب انتخاب کنید؟ بدون شک "فریفته تصادف" کتابی است که ارزش چندبار خوانده شدن را دارد.
این کتاب دربارۀ بخت است، بختی که لباس مبدل میپوشد و خود را چیزی دیگر یعنی مهارت معرفی میکند. نسیم طالب آماردانی است که سالها به عنوان معاملهگر در بازارهای مالی حضور داشته، بنابراین تمرکز کتاب بیش از هر کجا بر دنیای سرمایهگذاری است. او با عینک احتمالات به سراغ سرمایهگذارانی میرود که بخت را با مهارت اشتباه میگیرند و از این رو برای رسیدن به ثروت هر روز تپانچهای پُر روی شقیقۀ خود قرار میدهند و ماشه را میچکانند. با این حال طالب ایدههای خود را به دنیای سرمایهگذاری و امور مالی محدود نمیکند. او در این کتاب به سراغ طیف متنوعی از موضوعات مثل تاریخ، سیاست، ادبیات، اسطوره، ریاضیات، و زندگی روزمره میرود و با کمک آنها ایدههایش را شرح میدهد. در نهایت طالب با اشاره به تجربۀ حرفهای خود در دنیای معاملهگری و بهرهبرداری از تجارب تاریخی نشان میدهد که چطور میتوان با شنا کردن بر خلاف جهت آب، نه تنها از گزند پدیدههای تصادفی در امان ماند، که با تکیه بر آنها کسبوکاری پررونق نیز ایجاد کرد؛ و البته از آن مهمتر چطور میتوان با پی بردن به نقشِ بخت در زندگی در مواجهه با مشکلات و مصائب رفتاری “قهرمانانه” داشت.