به گزارش نبض بورس، پیام الیاس کردی کارشناس بازار سرمایه | بعد از سال ۹۲ ما یک اتفاقات مثبت و خوبی را به عنوان آشتی مردم با بورس داشتیم که متاسفانه نتایج آن نتایج خوبی نشد، ولی میتوانست این آشنایی دوباره و آشتی منجر به این شود که بازار سرمایه یک رقیب جدی برای سایر بازارها از جمله طلا، مسکن و خودرو شود و به عنوان بحث تامین مالی هم میتوانست جذاب باشد.
برخی از مسئولین ما متاسفانه درکی از تاثیر صحبتهای خود بر روی بازار سرمایه اصلا ندارند. البته این از چند روش قابل حل است.
در این سالهایی که من در بورس در حال فعالیت میباشم، بعضا اظهارنظری از یک مسئول درباره بازار سرمایه منتشر میشود که بازار ما را دچار چالش، ریزش و اُفت ارزش میکند و بعد مدتی برای کسی هم مهم نیست که چرا این صحبتها انجام شد و چرا بازار ما واکنش نشان داد و دچار این ریزش شد. به عبارت بهتر انگار خبر بین اخبار و اتفاقات دیگر گم میشود.
بازار یک موجود زنده است و احتمالا از یک فاکتور آسیب نمیبیند و از چندین فاکتور آسیب میبیند. وفتی نزول میکند بعدا یک سری دلایل دیگر هم برای این نزول پیدا میشود، اما کسی فکر نمیکند که در ابتدا همان اظهارنظر موجب ریزش شده است.
جالبتر از آن اینکه تکذیب این شایعه یا اظهارنظری که بعضا غیرحرفهای بوده است، یعنی مسئول از یک جلسهای بیرون آمده است و یک مصاحبهای را انجام داده است و نکتهای را بخاطر اظهارنظر یک فرد دیگر در آن جلسه گفته است و بعد این حرف را تکذیب یا تغییر داده است و این تکذیب و تغییر دوباره متاسفانه موجب رشد بازار نشده است.
یک وقت هست که یک مسئول یک نظری مثل افزایش نرخ خوراک دارد و محکم پای آن نظر خود برای اجرا میایستد و انجام میدهد.
یک انتقادی هم به بعضی رسانههای بورسی وارد است و آن هم این است که خبر را آن گونه که باید انعکاس نمیدهند و خبر را جوری آرایش میکنند که به سهامداران بازار سرمایه بر نخورد و این در حالی است که سرمایه گذار بازار سرمایه دوست دارد که صریح و واقعی با او صحبت شود.
موضوع بعدی این است که یک مسئول وقتی میخواهد یک تصمیمی را اجرایی کند نمیآید با تمام بخشهای مرتبط هماهنگ کند و بعدا اظهارنظر در آن زمینه انجام دهد. این صحبت هم که بعضا با فشارهایی انجام میشود آثاری را روی بازار سرمایه میگذارد و بازار سرمایه را در آن مقطع و برهه زمانی نابود میکند و بعد از آن که مخالفتهایی صورت میگیرد و بازار سرمایه میخواهد جان بگیرد، در این کش و قوسها (مثل کش و قوسهایی که بین مجلس و دولت است) بازار سرمایه دچار آسیب شود.
چند توصیه میتوان انجام داد که از این آسیبها جلوگیری شود:
اول اینکه مسئولین ما میتوانند مقدار بیشتری از مشاورین بورسی مشورت بگیرند و حداقل در اظهارنظرها از این مشاوران کمک بگیرند که این اظهارنظرها در چه سطحی و چقدر میتوانند موجب آسیب در بازار سرمایه شوند. بعضا استفاده غلط از یک کلمه میتواند بازار سرمایه را با چالش رو به رو کند، مخصوصا در زمانهایی مثل این روزها که پولی در بازار سرمایه نیست. این خود باعث بی ثباتی و پیش بینی ناپذیری میشود.
دوم اینکه ما هنوز که هنوز است یک تقویم اقتصادی در کشورمان نداریم که بدانیم اگر قرار است یک اتفاقی رخ دهد دقیقا در چه زمانی رخ میدهد. مسئله مهمتر هم این است که برنامههای ما در کشور بعضا برنامههای کوتاه مدت است. در آمریکا بعضا وقتی در یک معدنی یک نرخی اعلام میشود همان نرخ با تعویض چندین دولت ثابت میماند و سرمایه گذار خیالش راحت است و میگوید من با همین نرخ سرمایه گذاری میکنم و رقابت میکنم. در ایران متاسفانه این گونه نیست و بازارهای مالی را پیش بینی ناپذیر کردیم و به نوعی این سیگنال را به سرمایه گذار میدهیم که به سمت بازارهای مالی نیایند و سرمایه گذاری نکنند.
سوم اینکه صرفا رویکرد با دولتها تغییر میکند. دولتها در حال تغییر سیاستهای کلان هستند که این نیز غلط است. این در حالی است که مثلا در آمریکا سیاستهای کلان مشخص است و همه میدانند سیاست آمریکا مثلا در قبال خاورمیانه چیست. احتمال اجرای متفاوت هست، اما هدف یکی است. ما این را در اقتصاد ایران حس نمیکنیم. بعضا دولتها متضاد با یکدیگر بنا به دلایلی تصمیم گیری میکنند.
چهارم اینکه دولتها تکلیف خود را با بازار سرمایه مشخص کنند؛ واین به چه معناست؟ یعنی در زمان انتخابات دولتها از بازار سرمایه به عنوان یک بازار خوب برای سرمایه گذاری یاد میکنند و مردم را تشویق میکنند که در این بازار سرمایه گذاری کنند، اما در عمل اتفاقی که رخ میدهد این است که بعد از مدتی انگار این صحبتها سردتر میشود. به نظرم من یک بار برای همیشه به سرمایه گذار در بازار سرمایه بگوییم که ما در این بازار میخواهیم کار کنیم یا خیر؟ تکلیف سرمایه گذار مشخص باشد. سرمایه گذار بداند که در چه صنعتی میتواند کار کند و چه اتفاقاتی قرار است بیفتد؟ در دنیا مثلا برخی دولتها اعلام میکنند که ما میخواهیم در حمل و نقل کار کنیم و به نوعی سیگنال را صادر میکنند که مردم سرمایه خود را به چه سمتی ببرند. این گونه هم دولت راضی است و هم مردم.
دولتها حتی اگر نمیخواهند برنامه کلان اجرا کنند خودشان بگویند میزان اهمیت بازار سرمایه برای آنها چقدر است و میخواهند چه کاری را انجام دهند و اینکه چه بخشهایی مدنظرشان هست؟ متاسفانه وعدهای داده میشود و بابت آن هزینه میشود و مردم روی آن حساب میکنند و بعد دولتها در بخشهای دیگری سرمایه گذاری میکنند و این باعث همسو شدن پولهای مردم و دولتها نمیشود. اگر مردم و بخش خصوصی وارد شوند میتوانند به دولت کمک کنند.