به گزارش نبض بورس، امیرحامد رضائی دکترای بازاریابی مشاور و تحلیل گر بازاریابی و امور بین الملل | امانوئل ماکرون، رییس جمهوری فرانسه از دوشنبه، سفری رسمی و پنج روزه را به اقیانوس هند و کشورهای جزیرهای آن که به طور عمده آفریقایی هستند، آغاز کرده است. در میان این کشورهای مقصد ماکرون، موریس و ماداگاسکار بیشتر مورد توجه رسانهها قرار گرفتهاند و برای مثال جزیره مایوت که با همه پرسی نود و پنج درصدی در ۲۰۰۹ به فرانسه پیوست و گویا نقطه آغازین سفر مکرون نیز بوده، کمتر مورد توجه و پوشش قرار گرفته است. توجه به ماداگاسکار به دلیل بزرگی جزیره طبیعی است، اما اینکه مایوت دیده نشود و موریس پررنگ شود، به نظر طبیعی نیست، آن هم در منطقهای که این اواخر به دلیل دیگو گارسیا و سفره ماهیهای هفتاد تنی اش، بر سر زبانها بوده است. تردیدی نیست که هیچگاه سیاستمداران به سفرهای رسمی به طور اتفاقی نمیروند و رسانهها هم به طور تصادفی برنامه پوشش خود را تنظیم نمیکنند و این حضور ماکرون نیز باید بار موضوعی مشخصی داشته باشد. کشورهایی مانند موریس و دیگر کشورهای کم ماجرای دنیا، گاه برای یک بازه زمانی برای مثال یک ساله هم خبرساز نیستند و نمیشوند و به سادگی میتوان آخرین وضعیت راهبردی آنها را بررسی و شاید بتوان به دلیل علاقه ماکرون پی برد. با اندکی جستوجو میتوان آخرین اخبار منتشره درباره موریس را در مهر و دی سال۱۴۰۳ پیدا کرد که به یک اختلاف قدیمی و کهنه میان بریتانیا و موریس میپردازد، اختلاف قدیمی که در سال ۲۰۱۹ با رای دیوان دادگستری بین المللی به نفع موریس به پایان رسید. اختلافی در رابطه با مالکیت جزایر چاگوس در اقیانوس هند که بزرگترین جزیره این مجمع الجزایر، جزیرهای است نام آشنا به نام دیگوگارسیا. از سال ۲۰۱۹ و حکم دیوان دادگستری بین المللی تا اکتبر ۲۰۲۴، دولت بریتانیا از گردن نهادن به حکم دادگاه پرهیز میکرد و از آنجایی احکام این دادگاهها به ذات ضمانت اجرایی ندارند، موریسیها تنها با لابی و مذاکره جریان را پیگیری میکردند تا اینکه در اکتبر گذشته، استارمر، نخست وزیر جدید بریتانیا، بازگردان چاگوس و درواقع دیگو گارسیا را به موریس پذیرفت، پذیرشی که با بازگشت ترامپ، دوباره به ابهام بازگشت.
و، اما یک نکته و آن هم اینکه ماکرون و فرانسوی ها، در بزنگاههای مهم تاریخی ما، همواره سر و کله شان پیدا شده و با یک بازی غیرمنصفانه و فقط سازگار با منافع فرانسه، با بدعهدی، دخالت یا سنگ اندازی، دردسر ساز شدهاند، از بدعهدی فین کن اشتاین توسط کوتوله ماجراجویی به نام ناپلئون بناپارت، تا دخالت در بازسازی نیروی هوایی درهم شکسته عراق با میراژ، سوپر اتاندارد و اگزوست توسط میتران و سنگ اندازی در گام واپسین برجام توسط اولاند و اینک در هیاهوی مذاکراتی که انگار هنوز جدی هم آغاز نشده، پای ماکرون لای در دیگوگارسیا و پشتیبانی آشکار از موریس چه میکند؟ آیا به دنبال جایگزینی با ایالات متحده و افزایش نفوذ و تسلط بر منطقه اقیانوس هند و بازگشت به پیش از دهه شصت است؟ یا به دنبال ایجاد یک منطقه مشابه سیفای آفریقایی و کنترل اقتصادهای اقیانوس هند در پی اخراج نیروهایش از آفریقای باختری و ترک خوردن ارز سیفاست و سودای دوگل شدن اقیانوس هند را دنبال میکند؟ یا اینکه در تلاش برای ایجاد یک کارت بازی برای ورود به فرایند مذاکرات در اوکراین و با ایران و باجخواهی از طرفین این ماجراها به تناسب مقتضیات است؟
به طور قطع جایگزینی با ایالات متحده در جزیره پرهزینه دیگو گارسیا، با ارتش و نیروی دریایی نه چندان بزرگ فرانسه و مشکلات بودجهای اروپاییها تناسب ندارد و دوگل شدن ماکرون نیز نه با شخصیت و کاریزمای او و کابینه اش و نه با موقعیت کنونی جزایر اقیانوس هند تناسبی ندارد، چرا که اگر آفریقاییها در نیمه دوم سده بیستم به سیفا رضایت دادند، مستعمره در اشغال بودند، اما جزایر اقیانوس هند در نیمه نخست سده بیست و یکم اوضاع دیگری دارند و نیازی به قیمومیت بیشتر فرانسویها ندارند یا به مانند مایوت به طور رسمی خود فرانسه هستند. پس فقط ماجرا در گزینه سوم است و ماکرون در تلاش بازگرداندن فرانسه و شاید اروپای پشت در مانده به مذاکرات گیر کرده جنگ و آتش بس اوکراین و بیم و امید ایران است. آیا فرانسه و اروپا پس از آژانس بینالمللی انرژی اتمی، میهمان ناخوانده و نه چندان دوست داشتنی بعدی هستند؟